تمدنسازی نوین اسلامی / تاسیس تمدن اسلامی/تشکیل دنیای اسلامی
1. وقتی مسیر حرکت کشور را و انقلاب را از نوزدهم دی تا امروز نگاه میکینم، [میبینیم] حدّاقل دهها برابر -شاید بشود گفت صدها برابر؛ حالا من نمیخواهم الفاظ خیلی بزرگ به کار ببرم- کشور ما قوام و استحکام و عمق و پختگی پیدا کرده، تجربه به دست آورده، مجهّز شده. ما آن روز مجهّز نبودیم، امروز خیلی مجهّزیم؛ هم مجهّز فکری، هم مجهّز عملی، هم مجهّز سیاسی، هم مجهّز نظامی بحمدالله؛ بر خیلی از موانع غلبه پیدا کردهایم. هدف هم ایجاد تمدّن نوین اسلامی است؛ این هدف نهایی ما است. ممکن است یک نسل به این هدف نرسد، امّا این راه ادامه خواهد داشت و انشاءالله نسلهای بعدی به این هدف خواهند رسید. و باید غلبه کنیم بر دستاندازیهایی که سلطهگران در راه ما ایجاد میکنند و سیاستهای خباثتآلودی که علیه کشورمان به وجود میآورند. مواضع ما در مقابل دولت آمریکا ناشی از این تفکّر است، ناشی از این استدلال و این فلسفه است.۱۳۹۹/۱۰/۱۹
بیانات در سخنرانی تلویزیونی در سالروز قیام ۱۹ دی
2. یک تحوّل دیگری که امام به وجود آورد، تحوّل در نگاه به دین بود؛ مردم، دین را فقط وسیلهای برای مسائل شخصی، مسائل عبادی، حدّاکثر احوال شخصی میدانستند، فقط برای همین مسئلهی نماز و روزه و فرض کنید که وظایف مالی و ازدواج و طلاق؛ در همین حدود؛ دین را، وظیفهی دین و مسئولیّت دین و رسالت دین را محدود به این چیزها میدانستند. امام برای دین، رسالت نظامسازی و تمدّنسازی و جامعهسازی و انسانسازی و مانند اینها تعریف کرد؛ مردم نگاهشان به دین بکلّی متحوّل شد.
یک تحوّل دیگر، تحوّل در نگاه به آینده بود. در آن دورانی که نهضت شروع شد و امام وارد میدان شدند، با همهی شعارهایی که حالا بعضی از احزاب و بعضی و از گروهها و گروهکها میدادند -که خیلی محدود و کوچک هم بودند- در نگاه مردم آیندهای دیده نمیشد. یعنی مردم یک افق و آیندهای در مقابل چشم نداشتند؛ این تبدیل شد به ایجاد تمدّن نوین اسلامی. یعنی شما امروز به ملّت ایران نگاه کنید، این دست مبارک امام است که این حالت را به وجود آورده؛ مردم دنبال این هستند که تمدّن نوین اسلامی را تشکیل بدهند و به وجود بیاورند؛ اتّحاد عظیم اسلامی را به وجود بیاورند، امّت اسلامی را تشکیل بدهند. نگاه عامّهی مردم، تودهی مردم این است.۱۳۹۹/۰۳/۱۴
سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سیویکمین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
3. سرنوشت منطقه، نجات از سلطهی استکباری آمریکا و رهایی فلسطین از حاکمیّت بیگانگان صهیونیست است.
همّت ملّتها باید زمان رسیدن به این مقصود را نزدیک کند. جهان اسلام باید عوامل تفرقه را بزداید. وحدت علمای دین، راهحلهای اسلامی برای سبک زندگی نوین اسلامی را کشف میکند. همکاری دانشگاههای ما علم و فنّاوری را ارتقا بخشیده، زیربناهای تمدّن جدید را خواهد ساخت. هماهنگی رسانههای ما فرهنگ عمومی را از ریشه اصلاح خواهد کرد. ارتباط نیروهای مسلّح ما جنگ و تجاوز را از همهی منطقه دور خواهد کرد. ارتباط بازارهای ما، اقتصاد کشورهایمان را از سلطهی کمپانیهای غارتگر بیرون خواهد آورد. رفت و آمدها و سفرهای مردم ما، همزبانی و همدلی وحدت و دوستی به ارمغان خواهد آورد. دشمنان شما و ما میخواهند اقتصاد خود را با منابع کشورهای ما، عزّت خود را با ذلّت ملّتهای ما، و صدرنشینی خود را با تفرقهی ما تأمین کنند. میخواهند ما و شما را به دست خودمان نابود کنند.۱۳۹۸/۱۰/۲۷
4. تکیهی بنده روی جوانها است؛ میبینید که غالباً دلبستهی جوانها و امیدوار به جوانها هستم برای آینده؛ منتها آن جوانی که میتواند پیشران حرکت عظیم کشور به سوی تمدّن نوین اسلامی باشد کدام جوان است؟ چه جور جوانی است؟ بنیهی معنوی اینجا معنا پیدا میکند؛ جوانی که با انگیزه است، با ایمان است، با خِرد است، قدردان توان خویش است، اهل کار است، اهل ابتکار است، توکّل به خدا دارد، اعتماد به نفس دارد.۱۳۹۸/۰۹/۰۶
5. اتّحاد دنیای اسلام مراتبی دارد؛ پایینترین مرتبهاش این است که جوامع اسلامی، کشورهای اسلامی، دولتهای اسلامی، اقوام اسلامی، مذاهب اسلامی، علیه هم دست به تعرّض نزنند، با هم معارضه نکنند، به یکدیگر ضربه نزنند؛ این قدم اوّل است. البتّه بالاتر از این، این است که دنیای اسلام علاوه بر اینکه به یکدیگر ضربه نمیزنند، در مقابل دشمن مشترک هم دست به دست هم بدهند، اتّحاد واقعی و کافی داشته باشند، از یکدیگر دفاع کنند. این هم یک قدم بالاتر است؛ از این بالاتر هم این است که کشورهای اسلامی، ملّتهای اسلامی همافزایی کنند. کشورهای اسلامی از لحاظ علمی، از لحاظ ثروت، از لحاظ امنیّت، از لحاظ قدرت سیاسی در یک سطح نیستند، میتوانند به یکدیگر کمک کنند، همافزایی کنند، آنهایی که بالاترند در هر بخشی، دست آن کسانی را که پایینتر هستند بگیرند؛ این هم یک مرحلهای از وحدت است. مرحلهی بالاتر هم این است که همهی دنیای اسلام متّحد بشوند در جهت رسیدن به تمدّن نوین اسلامی. این چیزی است که جمهوری اسلامی هدف غایی قرار داده: رسیدن به تمدّن اسلامی، منتها تمدّن متناسب با این زمان، تمدّن نوین اسلام. اینها مراتب وحدت است.۱۳۹۸/۰۸/۲۴
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
6. این مراسم (راهپیمایی اربعین) را هر چه میتوانید و هر چه میتوانیم، باید پُربارتر و معنویتر کنیم؛ معنا و مضمون این مراسم را باید روزبهروز بیشتر کنیم؛ اهل فکر، اهل فرهنگ، اهل اقدام فرهنگی و فکری، برای این حرکت عظیم بنشینند برنامهریزی کنند. امروز هدف هر مسلمان باید ایجاد تمدّن اسلامی نوین باشد؛ ما امروز این را میخواهیم. ملّتهای اسلامی ظرفیّتهای عظیمی دارند که اگر از این ظرفیّتها استفاده شود، امّت اسلامی به اوج عزّت خواهد رسید؛ ما باید به این بیندیشیم، به این فکر کنیم؛ ایجاد تمدّن عظیم اسلامی، هدف نهایی ما است.۱۳۹۸/۰۶/۲۷
بیانات در دیدار جمعی از موکبداران عراقی
7. حج یک فریضهی استثنائی است. در حج مجموعهای از ارزشهای اسلامی جمع شده است که در هیچ واجب دیگری، در هیچ فریضهی دیگری این همه خصوصیّت از خصوصیّات مورد تمجید اسلام و مورد تعریض(۲) اسلام وجود ندارد. در واقع حج یک نمودار کوچکی از جامعهی اسلامی برتر و در واقع یک نمونهای از آن چیزی است که ما در تمدّن اسلامی، مورد نظر داریم؛ تمدّن اسلامی، این را باید به بشریّت اهدا کند. در تمدّن نوین اسلامی، معنویّت در کنار مادّیّت، عروج اخلاقی و معنوی و روحی و تضرّع و خشوع، در کنار پیشرفت زندگی مادّی [است]؛ حج مظهر یک چنین تمدّنی است.۱۳۹۸/۰۴/۱۲
8. آموزش و پرورش باید بتواند انسانهایی تربیت کند دانا باشند، توانا باشند، خردورز باشند، پارسا باشند، پرهیزکار باشند، پاکدامن باشند، کارآمد باشند، مبتکر باشند، شجاع باشند، اهل اقدام باشند، از دشمن نترسند، از تهدید نترسند، خوابرفتگی و غفلت پیدا نکنند؛ انسانهای این جوری تربیت کند. این [طور] اگر شد، این کشور به همانی که بنده آرزو کردم و گفتم و وعده دادم و انشاءالله خواهد شد، خواهد رسید؛ یعنی ما تا چند دهه بعد -آن روز من گفتم تا پنجاه سال که حالا چند سالش گذشته- مثلاً تا پنجاه سال دیگر [به جایی میرسیم که] هر کسی در دنیا بخواهد مرزهای جدید علم را به دست بیاورد، مجبور باشد فارسی یاد بگیرد. تربیت یک چنین انسانهایی، یک چنین جوانهایی، پایهی اصلی ایرانِ سربلند فردا است، پایهی اصلی تمدّن نوین اسلامی است.۱۳۹۸/۰۲/۱۱
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان
9. از میان همهی ملّتهای زیر ستم، کمتر ملّتی به انقلاب همّت میگمارد؛ و در میان ملّتهایی که بهپاخاسته و انقلاب کردهاند، کمتر دیده شده که توانسته باشند کار را به نهایت رسانده و بهجز تغییر حکومتها، آرمانهای انقلابی را حفظ کرده باشند. امّا انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگترین و مردمیترین انقلاب عصر جدید است، تنها انقلابی است که یک چلّهی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده و در برابر همهی وسوسههایی که غیر قابل مقاومت به نظر میرسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش صیانت کرده و اینک وارد دوّمین مرحلهی خودسازی و جامعهپردازی و تمدّنسازی شده است. درودی از اعماق دل بر این ملّت؛ بر نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم میشود.۱۳۹۷/۱۱/۲۲
بیانیه «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران
10. عزیزان! نادانستهها را جز با تجربهی خود یا گوش سپردن به تجربهی دیگران نمیتوان دانست. بسیاری از آنچه را ما دیده و آزمودهایم، نسل شما هنوز نیازموده و ندیده است. ما دیدهایم و شما خواهید دید. دهههای آینده دهههای شما است و شمایید که باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنید و آن را هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمیٰ (ارواحنافداه) است، نزدیک کنید. برای برداشتن گامهای استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربهها درس گرفت؛ اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت.۱۳۹۷/۱۱/۲۲
بیانیه «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران
11. انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردمسالاری تبدیل کرد و عنصر ارادهی ملّی را که جانمایهی پیشرفت همهجانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میداندار اصلی حوادث و وارد عرصهی مدیریّت کرد؛ روحیه و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان، اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد:
...
ثانیاً: موتور پیشران کشور در عرصهی علم و فنّاوری و ایجاد زیرساختهای حیاتی و اقتصادی و عمرانی شد که تا اکنون ثمرات بالندهی آن روزبهروز فراگیرتر میشود. هزاران شرکت دانشبنیان، هزاران طرح زیرساختی و ضروری برای کشور در حوزههای عمران و حملونقل و صنعت و نیرو و معدن و سلامت و کشاورزی و آب و غیره، میلیونها تحصیلکردهی دانشگاهی یا در حال تحصیل، هزاران واحد دانشگاهی در سراسر کشور، دهها طرح بزرگ از قبیل چرخهی سوخت هستهای، سلّولهای بنیادی، فنّاوری نانو، زیستفنّاوری و غیره با رتبههای نخستین در کلّ جهان، شصت برابر شدن صادرات غیرنفتی، نزدیک به ده برابر شدن واحدهای صنعتی، دهها برابر شدن صنایع از نظر کیفی، تبدیل صنعت مونتاژ به فنّاوری بومی، برجستگی محسوس در رشتههای گوناگون مهندسی از جمله در صنایع دفاعی، درخشش در رشتههای مهم و حسّاس پزشکی و جایگاه مرجعیّت در آن و دهها نمونهی دیگر از پیشرفت، محصول آن روحیه و آن حضور و آن احساس جمعی است که انقلاب برای کشور به ارمغان آورد. ایرانِ پیش از انقلاب، در تولید علم و فنّاوری صفر بود، در صنعت بهجز مونتاژ و در علم بهجز ترجمه هنری نداشت.۱۳۹۷/۱۱/۲۲
بیانیه «گام دوم انقلاب» خطاب به ملت ایران
12. راه برافراختن پرچم تمدّن نوین اسلامی چیست؟ راهش تربیت نسلی است با یک خصوصیّاتی که آن خصوصیّات اینها است؛ یک نسلی باید به وجود بیاید شجاع، باسواد، متدیّن، دارای ابتکار، پیشگام، خودباور، غیور؛ -البتّه خوشبختانه ما امروز در نسل جوان بسیاری از این خصوصیّات را داریم امّا این بایستی گسترش پیدا کند- چنین نسلی لازم داریم. بایستی ایمان داشته باشد، سواد داشته باشد، غیرت داشته باشد، شجاعت داشته باشد، خودباوری داشته باشد، انگیزهی کافی برای حرکت داشته باشد، توان جسمی و فکریِ حرکت داشته باشد، هدف را در نظر بگیرد، چشم را به اهداف دور متوجّه بکند و به تعبیر امیرالمؤمنین «اَعِرِ اللهَ جُمجُمَتَک»؛(۱) زندگی خودش و وجود خودش را بگذارد در راه این هدف و با جدّیّت حرکت کند؛ در یک کلمه یعنی یک موجود انقلابی؛ معنای انقلابی این است. بعضیها از روی دشمنی، انقلابی را بد معنا میکنند. انقلابی را به معنای بیسواد، بیتوجّه، بیانضباط [میدانند]؛ نخیر، اتّفاقاً درست بعکس است. انقلابی یعنی دارای سواد، دارای انضباط، دارای تدیّن، دارای حرکت، دارای عقل، خردمند. ما یک چنین نسلی لازم داریم. این نسل، نسل جوان ما است. سرمایهی این حرکت، این نسل است و موتور محرّکهی این حرکت هم نخبگان جوانند؛ نخبگان اینجوری هستند. شماها موتور محرّکید. اگر شما خوب کار کردید، این نسل جوان در همین جهتی که عرض کردم، حرکت خواهد کرد. علّت اینکه بنده به نخبگان اهمّیّت میدهم و وجود آنها را قدر میدانم اینها است. نخبه ارزش دارد.۱۳۹۵/۰۷/۲۸
بیانات در دیدار نخبگان علمی جوان
13. آنچه نگاه به نخبگان را بهعنوان یک فریضه، بهعنوان یک واجب غیرقابل اجتناب بر همهی مسئولان لازم میکند، یک هدف بزرگ است. یک هدف بزرگی در اینجا وجود دارد؛ با این هدف حتماً بایستی نگاه به نخبگان یک نگاه جدّی، یک نگاه عملیّاتی، یک نگاه دلسوزانه و پیگیر باشد. آن هدف چیست؟ آن هدف عبارت است از تبدیل کشور ایران به کشوری پیشرفته، قدرتمند، شریف -شریف در مقابل لئیم و پلید که بعضی از کشورها و بعضی از قدرتها هستند- صاحب حرف نو در مسائل بشری و در مسائل بینالمللی (...) و برافرازندهی پرچم تمدّن نوین اسلامی. ما یک چنین کشوری میخواهیم؛ هدف این است. ببینید من نُه شاخص خواندم. ما میخواهیم کشور را تبدیل کنیم به یک چنین کشوری با این خصوصیّات. البتّه در نیمههای راه در یک قسمتهایی بد نبوده، یک پیشرفتهایی کردهایم امّا اینها همه راههای نیمهراهی است، ما باید پیش برویم، باید به قلّهها برسیم.۱۳۹۵/۰۷/۲۸
بیانات در دیدار نخبگان علمی جوان
14. مسجد، [هم] پایگاه مقاومت است، هم [پایگاه] رشد فعّالیّتهای فرهنگی و هدایت فرهنگی و بصیرت فرهنگی [است]؛ در دل فرهنگ، سیاست هم هست. این را هم عرض بکنیم که معنای سیاست فقط این نیست که انسان طرفدار زید و مخالف عمرو باشد یا بعکس؛ سیاست یعنی نگاه به حرکت عمومی جامعه که کدام طرف داریم میرویم؛ آیا به سمت هدفها داریم حرکت میکنیم یا زاویه گرفتهایم و داریم از هدفها دور میشویم؟ معنای واقعی سیاست این است. آنوقت در خلال این نگاه، تکلیف آدمها و اشخاص و گروهها و احزاب و جریانها روشن میشود که آیا داریم به سمت عدالت اجتماعی میرویم؟ آیا داریم به سمت استقلال واقعی دینی میرویم؟ آیا داریم به سمت ایجاد تمدّن اسلامی میرویم، یا داریم به سمت وابستگی به غرب و وابستگی به آمریکا و تحتتأثیر قرار گرفتن نسبت به بافتهها و یافتههای بیمغز غربیها حرکت میکنیم؟ این خیلی مسئلهی مهمّی است که سبک زندگی ما، ما را به کدام طرف دارد میکشانَد؛ این نگاه، نگاه سیاسی است که میبینید از فرهنگ سرچشمه میگیرد؛ بنابراین در دل فرهنگ، سیاست هم هست. با این نگاه به حوادث جامعه باید نگاه کرد.۱۳۹۵/۰۵/۳۱
بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران
15. مسجد اهمّیّت دارد، پایگاه است؛ همچنانکه معروف شده در زبانها واقعاً پایگاه است. نهفقط پایگاه برای فلان مسئلهی اجتماعی، [بلکه] مسجد میتواند پایگاه همهی کارهای نیک باشد؛ پایگاه خودسازی، انسانسازی، تعمیر دل و تعمیر دنیا و مقابلهی با دشمن و زمینهسازی برای ایجاد تمدّن اسلامی و بصیرتافزاییِ افراد؛ و هَلُمَّ جَرّا.(*) مسجد یک چنین جایگاهی است.
(*) و به همین ترتیب۱۳۹۵/۰۵/۳۱
بیانات در دیدار ائمه جماعات مساجد استان تهران
16. ایرانِ یکپارچه با اقوام مختلف و متعدّد، دارای یک هدفند؛ دارای یک مسیرند. بله، ممکن است زبانها مختلف باشد، مذاهب مختلف باشد امّا اهداف عالی این ملّت یکسان است؛ همه میخواهند ایران عزیز را بهعنوان الگوی یک کشور اسلامی به دنیا معرّفی کنند. الگوی کشور اسلامی هم به معنای این نیست که در این کشور همهی مردم فقط مشغول نماز و روزه و دعا و توسّلاتند؛ نه، اینها هست، اینها معنویّت است امّا در کنار این معنویّت، پیشرفت مادّی هست، رشد علمی هست، توسعهی عدالت هست، کم شدن فاصلههای طبقاتی هست، برداشته شدن نمونهها و قلّههای اشرافیگری هست؛ خصوصیّت جامعهی اسلامی اینها است. آنوقت در یک چنین جامعهای، مردم خوشبختند، احساس امنیّت میکنند، احساس آرامش میکنند، به سمت اهداف عالیهی خود پیش میروند، خدا را عبادت هم میکنند، پیشرفت دنیوی هم نصیب آنها میشود؛ ملّت ایران دنبال یک چنین جامعهای است؛ همه این را میخواهند؛ شیعه و سنّی ندارد، کُرد و بلوچ و فارس و ترک ندارد، همه دنبال این هستند. خب، این میشود یک الگو؛ وقتی الگو شد، وقتی نمونهسازی شد، آنوقت ملّتهای دیگر مسلمان [هم] راه را پیدا میکنند.
ما امروز مشکلمان این است؛ استکبار جهانی و استعمار، از یکی دو قرن پیش، مصلحت خود را در این دانست که بین ملّتهای مسلمان اختلاف بیندازد. مصلحت را در این دانست، چرا؟ چون در این صورت میتوانست ثروتهای اینها را غارت کند، اینها را از پیشرفتهایی که حقّ آنها بود باز بدارد؛ استثمار کند. قدرتهای جهانی به برکت علمی که پیدا کرده بودند و فنّاوریای که پیدا کرده بودند و سلاحهایی که ساخته بودند، هدفشان را این قرار دادند و متأسّفانه تا حدود زیادی هم موفّق شدند. اینکه ما از اوّل انقلاب تا امروز دائم دستِ دوستی را به سمت ملّتهای مسلمان و به سمت دولتهای مسلمان دراز کردیم، دعوت کردیم به اتّحاد، به وحدت، به ایستادگی در مقابل توطئههای دشمن، بهخاطر این است.
وقتیکه ملّت ایران توانست خود را به آن نقطهای برساند که بتواند بهعنوان یک ملّت مُسلمِ به معنای حقیقی کلمه خود را به دنیا نشان بدهد، این بزرگترین تبلیغ اسلام است؛ ملّتهای دیگر هم روانهی همین طرف خواهند شد و تشکیل امّت بزرگ اسلامی که مایهی عزّت و مایهی ترویج اسلام در سراسر جهان است، اتّفاق خواهد افتاد؛ آن مدنیّت اسلامی که انتظارش را داریم که بتواند بر مدنیّت مادّی گمراهکننده و فاسد غربی غلبه پیدا کند، آن روز تحقّق پیدا خواهد کرد؛ مقدّمهاش اینجا است؛ مقدّمهاش این است که ما ملّت ایران بتوانیم به سمت الگو شدن پیش برویم. خب، همه باید همّت کنند؛ هم مسئولین باید همّت کنند، هم آحاد مردم باید همّت کنند. این قضیّه هم قضیّهی یکسال و دوسال نیست، قضیّهی بلندمدّت است؛ زمان میبرد؛ کمااینکه در تمدّن اسلامی [اگر] شما نگاه کنید، میبینید اوج تمدّن اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم است که از لحاظ علمی سرآمد است و بزرگان علما، محقّقین، فلاسفه، دانشمندان مادّی در دنیای اسلام به وجود آمدند که دنیا را توانستند پیش ببرند که بسیاری از این پیشرفتهای امروزِ غربیها مرهون آن حرکت است. خب، امروز البتّه سرعت ما بیشتر خواهد بود، ما سریعتر انشاءالله به آن نتیجه خواهیم رسید، لکن بالاخره زمانبَر است.
ما در این ۳۷، ۳۸ سالی که از اوّل انقلاب گذشته است، خوب پیش رفتیم. واقعاً اگر کسی با چشم انصاف نگاه کند، ایرانِ وابستهی عقبافتادهی گمنامِ ذلیل زیر دست و پای آمریکا و انگلیس، امروز جوری شده است که آمریکا و انگلیس و بقیّه میآیند صف میبندند برای اینکه امکانات موجود جمهوری اسلامی در منطقه را بلکه بتوانند بنحوی مصادره کنند، و نمیتوانند؛ یعنی اینجور گسترش پیدا کرده است عزّت اسلامی و عزّت نظام اسلامی و ایران اسلامی که آنهایی که با چشم تحقیر نگاه میکردند به ملّتها و ازجمله به ملّت ایران -مثل دوران طاغوت- امروز مجبورند مثل یک هماورد قدرتمند با او مواجه بشوند. این پیشرفت عمومی ملّت است. در علم پیشرفت کردیم، در سیاست پیشرفت کردیم، در مسائل گوناگون مورد نظر اسلام پیشرفت کردیم. از لحاظ عدالت اجتماعی هم امروز با گذشته، زمین تا آسمان فرق کرده است؛ البتّه تا آن عدالت اسلامی خیلی فاصله داریم، تا عدالت مطلوب خیلی فاصله داریم. امروز متأسّفانه همچنان نشانههای اشرافیگری و تجمّلات و بعضی از انحرافات گوناگون در جامعهی ما کم نیست امّا وقتی نسبت به قبل از انقلاب ملاحظه بکنیم -حالا شما جوانها که قبل از انقلاب را ندیدید؛ ما و آنهایی که دیدیم قبل از انقلاب را- پیشرفت ملّت ایران و کشور اسلامی نسبت به آنوقت، پیشرفت بسیار برجستهای است.
خب، حالا [اگر] ما بخواهیم به آن نقطهی الگو برسیم، راه چیست؟ آنچه بنده در دو کلمه میخواهم عرض بکنم این است که راه، تکیهی بر مقدورات و امکانات داخلی و ظرفیّتهای خود این ملّت است. ما خیلی ظرفیّت داریم. این ملّت ظرفیّتهای استفاده نشده زیاد دارد؛ اینکه ما در سیاستهای برنامه، رشد هشت درصدی را در نظر گرفتیم و گفتیم باید کشور در طول برنامه به رشد هشت درصدی برسد، بهخاطر ظرفیّتهای بیشماری است که در داخل وجود دارد. اوّل [برنامه] بعضی میگفتند رشد هشت درصدی در زمینهی مسائل اقتصادی ممکن نیست؛ بعد خود مسئولین آمدند به ما گفتند نخیر، همین که شما نوشتید درست است؛ رشد هشت درصدی امکانپذیر است؛ منتها خب کار لازم دارد، سیاست درست لازم دارد، راهبرد صحیح برنامهریزیشده لازم دارد؛ با تنبلی و بیکارگی و اعتماد به دیگران نمیشود؛ باید با برنامهریزی پیش رفت. این بهخاطر ظرفیّت کشور است؛ ظرفیّت کشور خیلی بالا است. از جمعیّت حدود هشتاد میلیونیِ ما، بیش از سی درصدِ این جمعیّت عمرشان بین ۲۰ سال تا ۳۵ سال است؛ یعنی در عنفوان جوانی [هستند]؛ جوانی مظهر تحرّک است، مظهر نشاط است. ما اینهمه جوان در کشور داریم؛ در بین این جوانها، میلیونها نفر تحصیلکرده و باسواد و متخصّص و دارای ابتکار وجود دارند. امکانات زیرساختی ما در طول این ۳۷ سال امکانات بسیار فراوانی است؛ ما در زمینههای مختلف، زیرساختهای فوقالعاده مؤثّر و کارآمدی را در کشور به وجود آوردهایم -ما که عرض میکنم یعنی مسئولین کشور به وجود آوردند؛ بنده که کارهای نیستم- همهچیز آماده است برای حرکت کردن، پیشرفت کردن.۱۳۹۵/۰۵/۱۱
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
17. وقتیکه ملّت ایران توانست خود را به آن نقطهای برساند که بتواند بهعنوان یک ملّت مُسلمِ به معنای حقیقی کلمه خود را به دنیا نشان بدهد، این بزرگترین تبلیغ اسلام است؛ ملّتهای دیگر هم روانهی همین طرف خواهند شد و تشکیل امّت بزرگ اسلامی که مایهی عزّت و مایهی ترویج اسلام در سراسر جهان است، اتّفاق خواهد افتاد؛ آن مدنیّت اسلامی که انتظارش را داریم که بتواند بر مدنیّت مادّی گمراهکننده و فاسد غربی غلبه پیدا کند، آن روز تحقّق پیدا خواهد کرد؛ مقدّمهاش اینجا است؛ مقدّمهاش این است که ما ملّت ایران بتوانیم به سمت الگو شدن پیش برویم. خب، همه باید همّت کنند؛ هم مسئولین باید همّت کنند، هم آحاد مردم باید همّت کنند. این قضیّه هم قضیّهی یکسال و دوسال نیست، قضیّهی بلندمدّت است؛ زمان میبرد؛ کمااینکه در تمدّن اسلامی [اگر] شما نگاه کنید، میبینید اوج تمدّن اسلامی در قرنهای چهارم و پنجم است که از لحاظ علمی سرآمد است و بزرگان علما، محقّقین، فلاسفه، دانشمندان مادّی در دنیای اسلام به وجود آمدند که دنیا را توانستند پیش ببرند که بسیاری از این پیشرفتهای امروزِ غربیها مرهون آن حرکت است. خب، امروز البتّه سرعت ما بیشتر خواهد بود، ما سریعتر انشاءالله به آن نتیجه خواهیم رسید، لکن بالاخره زمانبَر است.۱۳۹۵/۰۵/۱۱
بیانات در دیدار اقشار مختلف مردم
18. عزیزان من! کشور میتواند پیش برود. اینکه من بارها میگویم تمدّن اسلامی و بارها میگویم ایران میتواند قلّهی تمدّن اسلامی قرار بگیرد، شعار و رجزخوانی نیست، این نگاه به واقعیّتهای کشور است. ما میتوانیم؛ ما میتوانیم اقتصادمان را پیشرفت بدهیم، صنعتمان را پیشرفت بدهیم، کشاورزیمان را پیشرفت بدهیم و خودکفایی را در آنجاهایی که خودکفایی لازم است به وجود بیاوریم؛ مسئولین باید تلاش کنند. همانطور که اوّل گفتم، هرکس مسئول است حقّ آن مسئولیّت را اداء کند و تلاش لازم را انجام بدهد.۱۳۹۵/۰۲/۰۸
18. ایشان، گام نهایی در مراحل پنجگانهی اهداف انقلاب اسلامی را تحقق «تمدن اسلامی» دانستند و خاطرنشان کردند: تمدن اسلامی، کشورگشایی نیست بلکه به معنای تأثیر پذیرفتن فکری ملتها از اسلام است.۱۳۹۵/۰۲/۰۶
دیدار اعضای شورای عالی «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» با رهبر انقلاب
19. آماج دوّم مردمند. باورهای مردم باید عوض بشود؛ باور به اسلام، باور به انقلاب، باور به اسلام سیاسی، باور به اینکه اسلام غیر از کارهای شخصی وظایف عمومی هم دارد، حکومت هم دارد، جامعهسازی هم دارد، تمدّنسازی هم دارد؛ باور به نفی اینها [جایگزین شود]. اینها باید از ذهن مردم زدوده بشود، عکسش در ذهن مردم جا بگیرد.
[میخواهند] باور به استقلال را عوض کنند. بعضیها البتّه ناشیگری میکنند؛ میبینیم گاهی اوقات در بعضی از مطبوعات، صریحاً استقلال کشور را یک امر قدیمی و کهنهشده میدانند و میگویند امروز دیگر استقلال کشورها مطرح نیست. یعنی چه؟ یعنی در نقشهی جغرافیای جهانی یک قدرتی وجود دارد، آن قدرت تصمیم میگیرد و همه عمل میکنند -مثل حرارت مرکزی- یک جایی یک چیزی تولید میکند، بقیّه مصرف میکنند. این را دارند ترویج میکنند؛ نفوذ یعنی این. البتّه این کاری است که دارد انجام میگیرد.۱۳۹۴/۱۲/۲۰
بیانات در دیدار رئیس و اعضاى مجلس خبرگان رهبرى
20. امروز، وظیفهی امّت اسلامی تنها این نیست که به یادبود ولادت پیغمبر یا بعثت پیغمبر جشن برپا کند؛ این کار کوچک و کمی است نسبت به آنچه وظیفهی او است. دنیای اسلام امروز وظیفه دارد مثل خود اسلام و مثل خود پیغمبر، روحی در این دنیا بدمد، فضای جدیدی ایجاد کند، راه تازهای را باز کند. ما به این پدیدهای که در انتظار آن هستیم میگوییم «تمدّن نوین اسلامی». ما باید دنبال تمدّن نوین اسلامی باشیم برای بشریّت؛ این تفاوت اساسی دارد با آنچه قدرتها دربارهی بشریّت فکر میکنند و عمل میکنند؛ این بهمعنای تصرّف سرزمینها نیست؛ این بهمعنای تجاوز به حقوق ملّتها نیست؛ این بهمعنای تحمیل اخلاق و فرهنگ خود بر دیگر ملّتها نیست؛ این بهمعنای عرضه کردن هدیّهی الهی به ملّتها است، تا ملّتها با اختیار خود، با انتخاب خود، با تشخیص خود راه درست را انتخاب کنند. راهی که امروز قدرتهای جهان ملّتها را به آن راه کشاندهاند، راه غلط و راه گمراهی است. این وظیفهی امروز ما است.
یک روزی مردم اروپا با استفاده از دانش مسلمین و فلسفهی مسلمین توانستند از این دانش و فلسفه استفاده کنند و یک تمدّنی را برای خودشان شالودهریزی کنند. این تمدّن البتّه تمدّن مادّی بود. از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی اروپاییها شروع کردند به شالودهریزی یک تمدّن جدید، و چون مادّی بود از ابزارهای گوناگون بیمحابا استفاده کردند؛ [از طرفی] به سمت استعمار رفتند، به سمت مغلوب کردن ملّتها رفتند، به سمت غارت کردن ثروت ملّتها رفتند؛ از یک طرف هم خودشان را در درون تقویت کردند با علم و با فنّاوری و با تجربه، و این تمدّن را بر عالم بشریّت حاکم کردند. این کاری بوده است که اروپاییها در طول چهار پنج قرن انجام دادند. این تمدّنی که آنها به دنیا عرضه کردند، جلوههای زیبایی از فنّاوری و سرعت و سهولت و ابزارهای زندگی را در اختیار مردم گذاشت امّا خوشبختی انسانها را تأمین نکرد، عدالت را برقرار نکرد؛ بعکس، بر فرق عدالت کوبید، ملّتهایی را اسیر کرد، ملّتهایی را فقیر کرد، ملّتهایی را تحقیر کرد؛ در درون خود هم دچار تضادها شد، از لحاظ اخلاقی فاسد شدند، از لحاظ معنوی پوک و پوچ شدند. امروز خود غربیها به این معنا گواهی میدهند. یک سیاستمدار برجستهی غربی به من گفت دنیای ما دنیای پوچ و پوکی است و این را حس میکنیم. راست میگوید؛ این تمدّن ظاهر پُرزرقوبرقی داشت امّا باطن خطرناکی برای بشریّت داشت. امروز تضادهای تمدّن غربی خود را دارد نشان میدهد؛ در آمریکا یکجور، در اروپا یکجور، در مناطق تحت سلطهی اینها در سراسر دنیا هم یکجور.
امروز نوبت ما است، امروز نوبت اسلام است. وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس؛(۱) امروز نوبت مسلمین است که با همّت خود، تمدّن نوین اسلامی را شالودهریزی کنند. همچنانکه اروپاییها آنروز از دانش مسلمین استفاده کردند، از تجربهی مسلمین استفاده کردند، از فلسفهی مسلمین استفاده کردند، ما [هم] امروز از دانش جهان استفاده میکنیم، از ابزارهای موجود جهانی استفاده میکنیم برای برپا کردن تمدّن اسلامی، منتها با روح اسلامی و با روح معنویّت. این وظیفهی امروز ما است.۱۳۹۴/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
21. امّت اسلامی با یک تلاش مجاهدانه و مجدّانه میتواند تمدّن اسلامیِ باب این دوران را طرّاحی کند، شالودهریزی کند، به ثمر برساند و آن را در مقابل بشریّت قرار بدهد.
ما بِزور هیچکس را به اسلام دعوت نمیکنیم؛ ما بِزور هیچ کشوری را تحت سلطهی دنیای اسلام قرار نمیدهیم؛ ما مثل اروپاییها عمل نمیکنیم؛ ما مثل آمریکا عمل نمیکنیم. اروپاییها راه افتادند از یک جزیره در کنار اقیانوس اطلس رفتند تا اقیانوس هند، یک کشور عظیم مثل هند را و همچنین چند کشور اطراف آن را بِزور تصرّف کردند و غارت کردند و خودشان ثروتمند شدند و آنها را به خاک سیاه نشاندند؛ اینجوری پیش رفتند. امروز هم همان کار را با روشهای دیگر، با شیوههای دیگر دارند در دنیا انجام میدهند؛ با پول دیگران، با سرمایهی دیگران، با ثروت دیگران، با محصول کار دیگران برای خودشان پیشرفت درست میکنند و ظاهر خودشان را آرایش میدهند؛ البتّه باطن دارد خراب میشود؛ باطنشان دارد میپوسد؛ همانطور که عرض کردیم دارند پوک و پوکتر میشوند. آنچه شما مسلمانها به دست بیاورید، دشمنان شما را ناخشنود خواهد کرد؛ آنچه بر شما مصیبت وارد بشود، آنها را خرسند و خوشحال خواهد کرد؛ اِن تَمسَسکُم حَسَنَةٌ تَسُؤهُم وَ اِن تُصِبکُم سَیِّئَةٌ یَفرَحوا بِها؛(۱) اینجوری هستند، این [کلام] قرآن است. ما باید نگاهمان به آنها نباشد و به دست آنها، به لبخند آنها، به اخم آنها نگاه نکنیم؛ راهمان را پیدا کنیم و حرکت کنیم و پیش برویم؛ این وظیفهی ما و وظیفهی همه در دنیای اسلام است.۱۳۹۴/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
22. امروز، وظیفهی امّت اسلامی تنها این نیست که به یادبود ولادت پیغمبر یا بعثت پیغمبر جشن برپا کند؛ این کار کوچک و کمی است نسبت به آنچه وظیفهی او است. دنیای اسلام امروز وظیفه دارد مثل خود اسلام و مثل خود پیغمبر، روحی در این دنیا بدمد، فضای جدیدی ایجاد کند، راه تازهای را باز کند. ما به این پدیدهای که در انتظار آن هستیم میگوییم «تمدّن نوین اسلامی». ما باید دنبال تمدّن نوین اسلامی باشیم برای بشریّت؛ این تفاوت اساسی دارد با آنچه قدرتها دربارهی بشریّت فکر میکنند و عمل میکنند؛ این بهمعنای تصرّف سرزمینها نیست؛ این بهمعنای تجاوز به حقوق ملّتها نیست؛ این بهمعنای تحمیل اخلاق و فرهنگ خود بر دیگر ملّتها نیست؛ این بهمعنای عرضه کردن هدیّهی الهی به ملّتها است، تا ملّتها با اختیار خود، با انتخاب خود، با تشخیص خود راه درست را انتخاب کنند. راهی که امروز قدرتهای جهان ملّتها را به آن راه کشاندهاند، راه غلط و راه گمراهی است. این وظیفهی امروز ما است.۱۳۹۴/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
23. یک روزی مردم اروپا با استفاده از دانش مسلمین و فلسفهی مسلمین توانستند از این دانش و فلسفه استفاده کنند و یک تمدّنی را برای خودشان شالودهریزی کنند. این تمدّن البتّه تمدّن مادّی بود. از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی اروپاییها شروع کردند به شالودهریزی یک تمدّن جدید، و چون مادّی بود از ابزارهای گوناگون بیمحابا استفاده کردند؛ [از طرفی] به سمت استعمار رفتند، به سمت مغلوب کردن ملّتها رفتند، به سمت غارت کردن ثروت ملّتها رفتند؛ از یک طرف هم خودشان را در درون تقویت کردند با علم و با فنّاوری و با تجربه، و این تمدّن را بر عالم بشریّت حاکم کردند. این کاری بوده است که اروپاییها در طول چهار پنج قرن انجام دادند. این تمدّنی که آنها به دنیا عرضه کردند، جلوههای زیبایی از فنّاوری و سرعت و سهولت و ابزارهای زندگی را در اختیار مردم گذاشت امّا خوشبختی انسانها را تأمین نکرد، عدالت را برقرار نکرد؛ بعکس، بر فرق عدالت کوبید، ملّتهایی را اسیر کرد، ملّتهایی را فقیر کرد، ملّتهایی را تحقیر کرد؛ در درون خود هم دچار تضادها شد، از لحاظ اخلاقی فاسد شدند، از لحاظ معنوی پوک و پوچ شدند. امروز خود غربیها به این معنا گواهی میدهند. یک سیاستمدار برجستهی غربی به من گفت دنیای ما دنیای پوچ و پوکی است و این را حس میکنیم. راست میگوید؛ این تمدّن ظاهر پُرزرقوبرقی داشت امّا باطن خطرناکی برای بشریّت داشت. امروز تضادهای تمدّن غربی خود را دارد نشان میدهد؛ در آمریکا یکجور، در اروپا یکجور، در مناطق تحت سلطهی اینها در سراسر دنیا هم یکجور.۱۳۹۴/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
24. یک روزی مردم اروپا با استفاده از دانش مسلمین و فلسفهی مسلمین توانستند از این دانش و فلسفه استفاده کنند و یک تمدّنی را برای خودشان شالودهریزی کنند. این تمدّن البتّه تمدّن مادّی بود. از قرن شانزدهم و هفدهم میلادی اروپاییها شروع کردند به شالودهریزی یک تمدّن جدید، و چون مادّی بود از ابزارهای گوناگون بیمحابا استفاده کردند؛ [از طرفی] به سمت استعمار رفتند، به سمت مغلوب کردن ملّتها رفتند، به سمت غارت کردن ثروت ملّتها رفتند؛ از یک طرف هم خودشان را در درون تقویت کردند با علم و با فنّاوری و با تجربه، و این تمدّن را بر عالم بشریّت حاکم کردند. این کاری بوده است که اروپاییها در طول چهار پنج قرن انجام دادند. این تمدّنی که آنها به دنیا عرضه کردند، جلوههای زیبایی از فنّاوری و سرعت و سهولت و ابزارهای زندگی را در اختیار مردم گذاشت امّا خوشبختی انسانها را تأمین نکرد، عدالت را برقرار نکرد؛ بعکس، بر فرق عدالت کوبید، ملّتهایی را اسیر کرد، ملّتهایی را فقیر کرد، ملّتهایی را تحقیر کرد؛ در درون خود هم دچار تضادها شد، از لحاظ اخلاقی فاسد شدند، از لحاظ معنوی پوک و پوچ شدند. امروز خود غربیها به این معنا گواهی میدهند. یک سیاستمدار برجستهی غربی به من گفت دنیای ما دنیای پوچ و پوکی است و این را حس میکنیم. راست میگوید؛ این تمدّن ظاهر پُرزرقوبرقی داشت امّا باطن خطرناکی برای بشریّت داشت. امروز تضادهای تمدّن غربی خود را دارد نشان میدهد؛ در آمریکا یکجور، در اروپا یکجور، در مناطق تحت سلطهی اینها در سراسر دنیا هم یکجور.
امروز نوبت ما است، امروز نوبت اسلام است. وَ تِلکَ الاَیّامُ نُداوِلُها بَینَ النّاس؛(۴) امروز نوبت مسلمین است که با همّت خود، تمدّن نوین اسلامی را شالودهریزی کنند. همچنانکه اروپاییها آنروز از دانش مسلمین استفاده کردند، از تجربهی مسلمین استفاده کردند، از فلسفهی مسلمین استفاده کردند، ما [هم] امروز از دانش جهان استفاده میکنیم، از ابزارهای موجود جهانی استفاده میکنیم برای برپا کردن تمدّن اسلامی، منتها با روح اسلامی و با روح معنویّت. این وظیفهی امروز ما است.
این عمدتاً خطاب به علمای دین و روشنفکران راستین است. بنده دیگر چندان امیدی به سیاستمدارها ندارم. قبلها تصوّر میشد که سیاستمداران دنیای اسلام در این راه بتوانند کمک کنند، [امّا] متأسّفانه این امید ضعیف شده است. امروز امید ما به علمای دین در سراسر دنیای اسلام و به روشنفکران راستین [است] که غرب را قبلهی خودشان ندانند؛ امید به آنها است و این ممکن است. نگویند این کار، شدنی نیست؛ این کار شدنی است، این کار عملی است. دنیای اسلام ابزارهای فراوانی دارد: ما جمعیّت خوبی داریم، سرزمینهای خوبی داریم، موقعیّت جغرافیایی برجستهای داریم، منابع طبیعی بسیاری در دنیای اسلام داریم. نیروهای انسانی بااستعداد و برجستهای در دنیای اسلام داریم که اگر اینها را با تعالیم اسلام مستقل بار بیاوریم، میتوانند آفرینشهای هنرمندانهی خودشان را در عرصهی علم، در عرصهی سیاست، در عرصهی فنّاوری و در عرصههای گوناگون اجتماعی نشان بدهند و ارائه بدهند.۱۳۹۴/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
25. جمهوری اسلامی یک نمونه است، یک منطقهی آزمایش و یک آزمون است برای دنیای اسلام. ما قبل از اینکه اسلام بر این کشور حاکم بشود، یک ملّت بهتماممعنا عقبافتاده بودیم، وابسته بودیم؛ از لحاظ علمی عقبافتاده، از لحاظ سیاسی عقبافتاده، از لحاظ اجتماعی عقبافتاده، در دنیای سیاست منزوی. امروز پیشرفتهای جمهوری اسلامی، دشمنان ما را هم وادار به اعتراف کرده است؛ امروز تقریباً بعد از گذشت ۳۵ سال از پیروزی انقلاب اسلامی، ما در رتبهی علمی، در رتبهی فنّاوری، در بسیاری از دانشهای نوین دنیا، در ردیف کشورهای پیشرفته قرار داریم. گزارشهایی که واقعیّت و حقّانیّت آنها اثبات شده است، به ما میگوید ما در یکجا رتبهی هفتم هستیم، در یکجا رتبهی ششم هستیم، در یکجا رتبهی پنجم هستیم. ملّت ایران به برکت اسلام توانست هویّت خود و شخصیّت خود را نشان بدهد؛ این قابل تعمیم است؛ شرطش این است که سایهی سنگین و شوم ابرقدرتها بر سر کشورها نباشد؛ این شرط اوّل است؛ البتّه هزینه دارد و هیچ کار بزرگی بیهزینه نیست. من در این مجلس سنگین و مهم که شخصیّتهای مهم و بزرگی در این مجلس حضور دارند، میخواهم این را بگویم که امّت اسلامی با یک تلاش مجاهدانه و مجدّانه میتواند تمدّن اسلامیِ باب این دوران را طرّاحی کند، شالودهریزی کند، به ثمر برساند و آن را در مقابل بشریّت قرار بدهد.۱۳۹۴/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
26. با یک سیاستمدار آمریکایی مصاحبه کردند؛ مصاحبهگر از او میپرسد که دشمن آمریکا کیست؟ او در جواب میگوید دشمن آمریکا تروریسم نیست، دشمن آمریکا مسلمانها هم نیستند، دشمن آمریکا «اسلامگرایی» است؛ اسلامگرایی. یعنی مسلمان تا وقتی بیتفاوت راهش را بیاید و برود و انگیزهای نسبت به اسلام نداشته باشد، احساس دشمنی با او نمیکنند؛ امّا وقتی اسلامگرایی به میان آمد، پایبندی و تقیّد به اسلام و حاکمیّت اسلام به میان آمد، پایهریزیِ همان تمدّن اسلامی وقتی به میان آمد، دشمنیها شروع میشود؛ راست گفته، دشمن او اسلامگرایی است. لذا وقتی بیداری اسلامی در دنیای اسلام رخ میدهد، شما میبینید چقدر دستپاچه میشوند، تلاش میکنند، کار میکنند بلکه ضایعش کنند، بلکه نابودش کنند؛ یک جاهایی هم موفّق میشوند. البتّه من به شما عرض بکنم که بیداری اسلامی نابود شدنی نیست؛ بیداری اسلامی انشاءالله به فضل الهی، به حولوقوّهی الهی به اهداف خود خواهد رسید.۱۳۹۴/۱۰/۰۸
بیانات در دیدار مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامى
27. ما چهکار کنیم که از این دانشگاه با این سوابق، با این تاریخ، با این زمینههای تاریخی، با این میراث، با این تجربهی خوب و آزمون خوبی که دانشگاه در دوران انقلاب داد و با مشکلاتی که در دانشگاه بهوجود آمد -همهی اینها را در کنار هم قرار بدهیم- بتوانیم برای ایجاد تمدّن نوین اسلامی بهره ببریم؟ چون هدف این است دیگر؛ هدف، ایجاد یک حاکمیّت اسلامی است که بتواند جامعه را به جامعهی مورد نظر و آرمانی اسلام تبدیل بکند؛ ما دنبال این هستیم دیگر، ما میخواهیم کشور خودمان -در درجهی اوّل، حالا بحث کشورهای دیگر و مسائل بینالمللی و جهانی را نمیکنیم- یک کشوری بشود که به آن خطوط آرمانی اسلام برسد که این خطوط آرمانی یک چیز مطلوب و شیرینی برای هر انسان متفکّری است؛ یعنی هرکسی که بنشیند فکر کند، مطالعه کند، از این وضع آرمانی جامعهی اسلامی لذّت میبرد؛ جامعهای که در آن، هم علم هست، هم پیشرفت هست، هم عزّت هست، هم عدالت هست، هم قدرت مقابلهی با امواج جهانی هست، هم ثروت هست؛ یک تصویر اینجوری؛ ما به این میگوییم تمدّن نوین اسلامی، میخواهیم کشورمان به اینجا برسد. دانشگاه [در این زمینه] چه نقشی میتواند ایفا کند و چهکار باید بکند؟ اوّلا نقشآفرینی دانشگاه لازم است، ثانیاً سؤال این است که: چه باید کرد؟ ما چهکار کنیم که بتوانیم به اینجا برسیم؟ البتّه این موضوعِ بحث امروز من نیست، چون بحث جلسهای و سخنرانیای نیست؛ اینها کارهای تحقیقاتی مفصّلی لازم دارد؛ من فقط میخواهم این را تذکّر بدهم که دانشگاه ما روی این فکر کند، شما بهعنوان مدیران دانشگاهها و مسئولان دستگاه آموزش عالی کشور روی این فکر کنید؛ مسئولیّت دانشگاه را بر این اساس قرار بدهید، برنامهها را بر این اساس بریزید که دانشگاه با این سوابقی که گفته شد، با این ریشهی عمیق تاریخی که گفته شد، با این آزمون بزرگی که از خودش در انقلاب نشان داد، این دانشگاه چه نقشی میتواند ایفا کند برای ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آنچنان جامعهای و آنچنان ایرانی؟ روی این باید فکر کنید؛ یعنی همهی کارها را بر این اساس باید قرار بدهید.۱۳۹۴/۰۸/۲۰
بیانات در دیدار رؤسای دانشگاهها، پژوهشگاهها، مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری
28. آرمانها چه هستند؟ جزو چیزهایی که بنده اینجا یادداشت کردهام به عنوان آرمانها، یکی مسئلهی ایجاد جامعهی اسلامی و تمدّن اسلامی است؛ یعنی احیای تفکّر اسلام سیاسی؛ یکعدّهای از قرنها پیش، سعی کردند اسلام را از زندگی، از سیاست، از مدیریّت جامعه هرچه میتوانند دور کنند و منحصرش کنند به مسائل شخصی؛ مسائل شخصی را هم یواش یواش محدود کنند به مسائل قبرستان و قبر و مجلس عقد و از این حرفها؛ نه، اسلام آمده است که «الّا لِیُطاعَ بِاِذنِ الله»؛(۵) فقط هم اسلام نیست؛ همهی پیغمبران همینجورند. ادیان الهی آمدهاند برای اینکه در جامعه پیاده بشوند، در جامعه تحقّق واقعی پیدا کنند؛ این باید اتّفاق بیفتد. یکی از مهمترین آرمانها این است.۱۳۹۴/۰۴/۲۰
بیانات در دیدار جمعى از دانشجویان
29. همینطور که بعضی از دوستان در سخنرانیهای خودشان اشاره کردند، هدف دشمنان ملّت ایران این است که نگذارند این کشور و این ملّت به جایگاه شایستهی خودش، آن جایگاه تمدّنی، برسد؛ [چون] احساس کردهاند که این حرکت در کشور آغاز شده؛ تحریمها بهخاطر این است. بله، بنده هم عقیدهام این است که هدف تحریمها مسئلهی هستهای فقط نیست، مسئلهی حقوق بشر هم نیست، مسئلهی تروریسم هم نیست. گفتند چرا فلانی برای روضهی علیاصغر که روضهخوان خواند، گریه نکرد؟ گفت آن بنده خدا خودش صد علیاصغر سر بریده؛ این برای روضهی علیاصغر گریه میکند؟ اینها خودشان تروریستپرورند، اینها خودشان ضدّ حقوق بشرند؛ اینها دنبال این هستند که برای حقوق بشر به یک کشوری فشار بیاورند؟ مسئله این نیست؛ مسئله یک محاسبهی بسیار بالاتر و فراتر از این حرفها است؛ یعنی یک ملّتی، یک حرکتی، یک هویّتی بهوجود آمده است مبتنی بر منابعی و مبادیای درست نقطهی مقابل مبادی نظام استکبار و نظام ظلم و انظلام؛ نمیخواهند این به جایی برسد؛ ما در یکچنین موقعیّتی هستیم؛ ما در یکچنین جایگاهی هستیم. بایست حرکت بکنیم، باید تلاش کنیم. تحریمها هم البتّه زحمتهایی ایجاد میکند امّا میتواند مانع پیشرفت نشود؛ [باید] از ظرفیّتهایمان استفاده کنیم. و شما اساتید در این زمینه نقش دارید؛ و وزارت علوم و وزارتهای مربوط به مسئلهی دانش، نقشهای اساسی و مهمّی دارند؛ این نقشها را قدر بدانید و دنبال کنید و انشاءالله از خدای متعال هم کمک بخواهید. این آیهی شریفه را هم که دوستان خواندند -اِن تَنصُرُوا اللهَ یَنصُرکُم وَ یُثَبِّت اَقدامَکُم-(۷) این وعدهی بیتخلّف الهی است.۱۳۹۴/۰۴/۱۳
بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها
30. دشمن حدّاکثر استفاده را از حربهی تحریم دارد میکند؛ هدفشان هم این است که ملّت ایران را تحقیر کنند؛ هدفشان این است که این حرکت عظیمی را که فقط روی دوش ملّت ایران میتوانست انجام بگیرد، متوقّف کنند. حرکت انقلاب اسلامی، حرکت نظام اسلامی، حرکت بهسمت تمدّن نوین اسلامی را میخواهند متوقّف کنند؛ چون میدانند این حرکت درست نقطهی مقابل منافع سرمایهدارهای صهیونیست و کمپانیدارهای ظالم و خونخوار دنیا است. این را میفهمند و میبینند که این حرکت چطور در دنیا دارد توسعه پیدا میکند و ملّتها را متوجّه خودش میکند؛ میخواهند جلوی این را بگیرند. این تحریمها و این تهدیدها و این شرطوشروطکردنها بهخاطر این است.۱۳۹۳/۱۱/۲۹
بیانات در دیدار مردم آذربایجان شرقی
31. مسئلهى رویشهاىنوبهنو در نظام جمهورى اسلامى، یکى از اساسىترین و مهمترین مسائل است. اگر هر انقلابى و هر حرکت و نهضتى در عالم، رویشهاى نوین و پىدرپى نداشته باشد، محکوم به زوال و فنا است. جمهورى اسلامى در طول این ۳۵ سال توانسته است در هر برههاى از خود جلوهاى نو و متناسب با نیاز، بُروز بدهد. افرادى نگران ریزشها بودند؛ گفته شد رویشها بر ریزشها غلبه خواهند کرد؛ و همین شد. آنچه مهم است این است که نگاه نسل نو و همهى کسانى که نیروى جوانى را در خدمت به اهداف و آرمانهاى بلند میخواهند، باید به آیندههاى روشن و دور باشد - فقط جلوى پاى خودمان را نبینیم - آیندهى دور، ایجاد تمدن اسلامى است؛ تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیتهاى امروز بشریتى که از حوادث گوناگون قرنهاى اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسلهاى جوان آن دچار یأس و نومیدى و افسردگىاند. اسلام میتواند این نسلها را به آفاق جدیدى برساند، دلهاى آنها را شاد کند و آنها را آنچنانکه متناسب و شایستهى کرامت انسان است، کرامت ببخشد؛ تمدن نوین اسلامى یعنى این. و شما هستههاى مهم و اساسى و اصلى در ایجاد این تمدنید. آینده متعلق به شما است. سازندگان آیندهى کشور و آیندهى این تمدن و در واقع آیندهى جهان، شما جوانهاى امروزید. بخشى از مجموعهى روبهرشد رویشها در نظام جمهورى اسلامى در این بخش یعنى در دانشگاه امامحسین تحقق پیدا میکند. در هرجا هستید؛ چه آنهایى که در این دانشگاهند، و چه همهى جوانها در هر نقطهاى از کشور که احساس تعهد میکنند، میتوانند نقشآفرین باشند.۱۳۹۳/۰۲/۳۱
بیانات در دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین علیهالسلام
32. همهى دستگاهها در دولت، وظیفهى پشتیبانى آموزش و پرورش را دارند؛ چه دستگاههایى که به برنامهوبودجه میپردازند، و چه دستگاههایى که آنها را در مجلس شوراى اسلامى تأیید میکنند و تصویب میکنند، باید نگاه همهى آنها به آموزشوپرورش یک چنین نگاهى باشد. تصوّر نکنند که اینجا جایى است که فقط هزینهبر است - گاهى نگاه، اینجورى است؛ میگویند دستگاه هزینهبر - نه، اینجا دستگاهى است که هرچه شما هزینه کنید، بهطور مضاعف دستاورد خواهید داشت؛ اینجا جایى است که ثروتسازان آینده، علمسازان آینده، تمدّنسازان آینده، مدیران آینده، از اینجا بهوجود خواهند آمد و خلق خواهند شد. اینجور نیست که ما خیال کنیم آموزشوپرورش فقط براى ما هزینه دارد؛ نخیر، دستاوردهایى بزرگتر از دستاوردهاى آموزشوپرورش وجود ندارد. هرچه شما در سرتاسر کشور از جلوههاى پیشرفت و دستاورد و ابتکار مىبینید، ریشهى آن اینجا است؛ اینجا را درست کنید تا همهجا درست بشود.۱۳۹۳/۰۲/۱۷
بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان سراسر کشور
33. نگذارید دانشگاه جولانگاه حرکتهای سیاسی بشود. اینکه ما جوان را بهعنوان یک موتور محرّک تحوّلات سیاسی بپذیریم، حرف من است. من یکوقتی این مطلب را گفتم، بعضی از همین آقایانی که حالا دَم از دانشگاه میزنند، من را ملامت کردند که شما این جوانها را به هَوس انداختید، به هیجان انداختید؛ نه، من اعتقاد دارم به این قضیّه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حرکت تحوّلات اجتماعی و تحوّلات سیاسی است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبیعتش این است. این حرف دیگری است؛ این غیر از این است که ما دانشگاه را محلّ جَوَلان گرایشهای سیاسیای که بعضیشان مخالف با اصل نظامند یا مخالف با جهتگیریهای نظامند بکنیم. این را باید حتماً مراقبت کنید و جلوی آن را بگیرید. در این زمینه من این جمله را هم عرض بکنم؛ یک "میتوانیم"ای را ملّت ما گفته؛ نگذارید این "میتوانیم" تبدیل بشود به عکس آن. گفتند ما میتوانیم به قلّههای رفیع علمی برسیم؛ میتوانیم مرجع علمی جهان بشویم؛ میتوانیم خودمان را از حقارت علمی نجات بدهیم، که امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفین ما دارند اعتراف میکنند که ایران به دانش دست یافته؛ نه فقط در زمینهی هستهای، در زمینههای دیگر هم همین را دارند میگویند و اعتراف میکنند. این "میتوانیم" را که در روح این جوانهای ما دارد جَوَلان میکند، نگذارید از بین برود؛ شما هم بگویید میتوانیم و دنبال کنید این میتوانیم را. ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامی را برپا کنیم و دنیایی بسازیم که سرشار باشد از معنویّت و با کمک معنویّت و هدایت معنویّت راه برود؛ این کارها را میتوانیم انجام بدهیم، که به توفیق الهی هم [این کار را] میکنیم.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی
34. ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامی را برپا کنیم و دنیایی بسازیم که سرشار باشد از معنویّت و با کمک معنویّت و هدایت معنویّت راه برود.۱۳۹۲/۰۹/۱۹
بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی
35. نرمش قهرمانانه به معنای مانور هنرمندانه برای دست یافتن به مقصود است؛ به معنای این است که سالک راه خدا - در هر نوع سلوکی - به سمت آرمانهای گوناگون و متنوّع اسلامی که حرکت میکند، به هر شکلی و به هر نحوی هست، باید از شیوههای متنوّع استفاده کند برای رسیدن به مقصود. وِ مَن یُوَلِّهِم یَومَئِذٍ دُبُرَهُ اِلّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ اَو مُتَحَیِّزاً اِلی فِئَةٍ فَقَد بآءَ بِغَضَبٍ مِنَ الله؛ هرگونه حرکتی - چه حرکت به جلو، چه حرکت به عقب - مثل میدان رزم نظامی، باید به دنبال رسیدن به اهدافِ ازپیشتعیینشده باشد. اهدافی وجود دارد؛ نظام اسلامی در هر مرحلهای یکی از این اهداف را دنبال میکند، برای پیشرفت، برای رسیدن به نقطهی تعالی و اوج، برای ایجاد تمدّن عظیم اسلامی؛ باید سعی کند به این هدف در این مرحله برسد. البتّه مرحلهگذاری است، قطعه قطعه است. راهنمایان و هادیان و متفکّران و مسئولان مربوط، این قطعات را معیّن میکنند، هدفگذاری میکنند، حرکت جمعی آغاز میشود. همه باید تلاش کنند که هر حرکتی در هر مرحلهای به اهداف خودش برسد. این آن نظامِ صحیحِ حرکتِ منطقی [است].۱۳۹۲/۰۸/۲۹
بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور
36. جوانها! بدانید، بدون هیچگونه تردیدی آیندهی روشن و امیدبخش این کشور و این نظام متعلّق به شما است؛ شما خواهید توانست کشورتان و ملّتتان را به اوج افتخار برسانید؛ شما به توفیق الهی خواهید توانست الگو و نمونهی کاملِ تمدّنِ نوینِ اسلامی را در این آب و خاک تشکیل بدهید؛ برای اینکه بتوانید این وظائف بزرگ را انجام بدهید، بایستی دین را، تقوا را، عفّت را، پاکیزگیِ روحی را در میان خودتان هرچه بیشتر ترویج کنید و تقویت کنید. جوانِ امروز احتیاج دارد به دین، به تقوا، به علم، به نشاطِ کار، به امانت، به عفّت، به [انجام] خدمات اجتماعی و به ورزش؛ اینها خصوصیّاتی است که جوانِ امروز به آن احتیاج دارد و شما عزیزان بسیجیِ من انشاءالله توفیق انجام این کار را داشته باشید.۱۳۹۲/۰۸/۲۹
بیانات در دیدار پنجاه هزار فرمانده بسیج سراسر کشور
37. سالهاست که ما یک مسائلی را در کتابها میگنجانیم؛ بعضیها خارج میکنند، بعضیها داخل میکنند. ببینیم چه لازم است از معارف الهی، معارف اسلامی، معارف مدنی، معارف تمدنساز، معارف انسانساز؛ معارفی که یک ملت را سربلند میکند، پیشرو میکند، پیشتاز میکند؛ که اگر در کتابهای ما وجود ندارد، آنها را بگنجانیم.۱۳۹۲/۰۲/۱۸
بیانات در دیدار جمعی از فرهنگیان
38. جهاد مداوم، نیاز همه است. همهی پیشرفتها، همهی تمدنسازیها، به برکت مجاهدتِ دائم شده است. مجاهدتِ دائم هم همهاش به معنای رنج کشیدن نیست. جهاد، شوقآفرین است. جهاد، شادی و نشاطآفرین است. امروز که نیاز به این جهاد داریم، کسی بیاید به تنبلی و کسالت و انزوا و بیکاری و بیکارگی دعوت کند، اینها میشود کفران نعمت الهی؛ «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللَّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار»؛(۱) این نباید بشود.۱۳۹۲/۰۲/۱۱
بیانات در دیدار جمعی از مداحان
39. جهاد مداوم، نیاز همه است. همهی پیشرفتها، همهی تمدنسازیها، به برکت مجاهدتِ دائم شده است. مجاهدتِ دائم هم همهاش به معنای رنج کشیدن نیست. جهاد، شوقآفرین است. جهاد، شادی و نشاط آفرین است. امروز که نیاز به این جهاد داریم، کسی بیاید به تنبلی و کسالت و انزوا و بیکاری و بیکارگی دعوت کند، اینها میشود کفران نعمت الهی؛ «أ لم تر الی الّذین بدّلوا نعمت اللّه کفرا و احلّوا قومهم دار البوار»؛ این نباید بشود.۱۳۹۲/۰۲/۱۱
بیانات در دیدار جمعی از مداحان
40. موضوع «بیداری اسلامی» که شما در این اجلاس به آن خواهید پرداخت، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامی است؛ پدیدهی شگرفی است که اگر باذن الله سالم بماند و ادامه یابد، قادر خواهد بود سربرآوردنِ تمدناسلامی را در چشماندازی نه چندان دوردست، برای امت اسلامی و آنگاه برای جهان بشریت رقم زند.۱۳۹۲/۰۲/۰۹
بیانات در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی
41. واقعیتهای درخشان در جمهوری اسلامی که دشمنان ما بدان اعتراف میکنند، همه در سایهی اعتماد به وعدهی الهی و صبر و مقاومت و استمداد از خداوند به دست آمده است. مردم ما همواره در برابر وسوسهی ضعفائی که در مقاطع اضطرابانگیز، ندای: «انّا لمدرکون» سر میدادند، نهیب زدهاند که : «کلاّ انّ معی ربّی سیهدین».
امروز این تجربهای گرانبهاء در دسترس ملتهائی است که در برابر استکبار و استبداد قد علم کرده و توانستهاند حکومتهای فاسد و گوشبهفرمان و وابسته به آمریکا را سرنگون ساخته یا متزلزل کنند.
ایستادگی و صبر و بصر و اعتماد به وعدهی: «و لینصرنّ الله من ینصره انّ الله لقویّ عزیز» خواهد توانست این مسیر افتخار را تا رسیدن به قلهی تمدن اسلامی، در برابر امت اسلامی هموار کند.۱۳۹۲/۰۲/۰۹
بیانات در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی
42. دومین نکته، لزوم ترسیم هدف بلندمدت برای بیداری اسلامی در کشورهای مسلمان است؛ نقطهی متعالی و والائی که بیداری ملتها را باید سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائی این نقطه است که میتوان نقشهی راه را ترسیم کرد و هدفهای میانی و نزدیک را در آن مشخص نمود.
این هدف نهائی نمیتواند چیزی کمتر از «ایجاد تمدن درخشان اسلامی» باشد. امت اسلامی با همهی ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنیِ مطلوب قرآن دست یابد. شاخصهی اصلی و عمومی این تمدن، بهرهمندی انسانها از همهی ظرفیتهای مادی و معنویای است که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان، در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است. آرایش ظاهری این تمدن را در حکومت مردمی، در قوانین برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئی به نیازهای نوبهنوی بشر، در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط، در ایجاد رفاه و ثروت عمومی، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژهخواری و ربا و تکاثر، در گسترش اخلاق انسانی، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و کار و ابتکار، میتوان و باید مشاهده کرد. نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصههای گوناگون، از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی، و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری، و از رسانههای مدرن تا هنر و سینما، و تا روابط بینالملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدنسازی است.
تجربه نشان داده است که اینها همه، کارهای ممکن و در دسترس توانائیهای جوامع ما است. نباید با نگاه شتابزده یا بدبینانه به این چشمانداز نگریست. بدبینی به توانائیهایخود، کفران نعمت الهی است؛ و غفلت از امداد الهی و کمک سنتهای آفرینش، فرو لغزیدن به ورطهی: «الظّانّین بالله ظنّ السّوء» است. ما میتوانیم حلقهی انحصارات علمی و اقتصادی و سیاسیِ قدرتهای سلطهگر را بشکنیم و امت اسلامی را پیشروِ احقاق حق اکثریت ملتهای جهان که اینک مقهور اقلیت مستکبرند، باشیم.
تمدن اسلامی میتواند با شاخصههای ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشهی پیشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامی و به همهی بشریت هدیه دهد و نقطهی رهائی از جهانبینی مادی و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیدهای که ارکان تمدن امروزیِ غربند، باشد.۱۳۹۲/۰۲/۰۹
بیانات در اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی
43. طراحی الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت درواقع ارائهی محصول انقلاب اسلامی و طراحی یک تمدن جدید و پیشرفته در همهی عرصهها بر مبنای تفکر و اندیشهی اسلام است. بنابراین افق کار باید بلندمدت و همراه با افزایش عمق دیده شود.۱۳۹۱/۱۲/۱۴
دیدار اعضای شورای عالی مرکز طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با رهبر انقلاب
44. ما برای ساختن این بخش [ اصلی و اساسی] از تمدن نوین اسلامی[که همان سبک زندگی است ]، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانی که سعی دارند روشهای زندگی و سبک و سلوک زندگی را به ملتها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئی و تحمیل، تمدن غربی است. نه اینکه ما بنای دشمنی با غرب و ستیزهگری با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشی از بررسی است - ستیزهگری و دشمنیِ احساساتی نیست. بعضی بمجرد اینکه اسم غرب و تمدن غرب و شیوههای غرب و توطئهی غرب و دشمنی غرب میآید، حمل میکنند بر غربستیزی: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدرکشتگیِ آنچنانی نداریم - البته پدرکشتگی داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسیشده است.
تقلید از غرب برای کشورهائی که این تقلید را برای خودشان روا دانستند و عمل کردند، جز ضرر و فاجعه به بار نیاورده؛ حتّی آن کشورهائی که بظاهر به صنعتی و اختراعی و ثروتی هم رسیدند، اما مقلد بودند. علت این است که فرهنگ غرب، یک فرهنگ مهاجم است. فرهنگ غرب، فرهنگ نابودکنندهی فرهنگهاست. هرجا غربیها وارد شدند، فرهنگهای بومی را نابود کردند، بنیانهای اساسیِ اجتماعی را از بین بردند؛ تا آنجائی که توانستند، تاریخ ملتها را تغییر دادند، زبان آنها را تغییر دادند، خط آنها را تغییر دادند. هر جا انگلیسها وارد شدند، زبان مردم بومی را تبدیل کردند به انگلیسی؛ اگر زبان رقیبی وجود داشت، آن را از بین بردند. در شبهقارهی هند، زبان فارسی چند قرن زبان رسمی بود؛ تمام نوشتجات، مکاتبات دستگاههای حکومتی، دولتی، مردم، دانشوران، مدارس عمده، شخصیتهای برجسته، با زبان فارسی انجام میگرفت. انگلیسها آمدند زبان فارسی را با زور در هند ممنوع کردند، زبان انگلیسی را رائج کردند. شبهقارهی هند که یکی از کانونهای زبان فارسی بوده، امروز در آنجا زبان فارسی غریب است؛ اما زبان انگلیسی، زبان دیوانی است؛ مکاتبات دولتی با انگلیسی است، حرف زدن غالب نخبگانشان با انگلیسی است - باید انگلیسی حرف بزنند - این تحمیل شده. در همهی کشورهائی که انگلیسها در دوران استعمار در آنجا حضور داشتند، این اتفاق افتاده است؛ تحمیل شده است. ما زبان فارسی را بر هیچ جا تحمیل نکردیم. زبان فارسی که در هند رائج بود، به وسیلهی خود هندیها استقبال شد؛ شخصیتهای هندی، خودشان به زبان فارسی شعر گفتند. از قرن هفتم و هشتم هجری تا همین زمان اخیرِ قبل از آمدن انگلیسها، شعرای زیادی در هند بودند که به فارسی شعر میگفتند؛ مثل امیرخسرو دهلوی، بیدل دهلوی - که اهل دهلی است - و بسیاری از شعرای دیگر. اقبال لاهوری اهل لاهور است، اما شعر فارسی او معروفتر از شعر به هر زبان دیگری است. ما مثل انگلیسها که انگلیسی را در هند رائج کردند، زبان فارسی را رائج نکردیم؛ فارسی با میل مردم، با رفتوآمد شاعران و عارفان و عالمان و اینها به طور طبیعی رائج شد؛ اما انگلیسها آمدند مردم را مجبور کردند که باید فارسی حرف نزنند؛ برای فارسی حرف زدن و فارسی نوشتن، مجازات معین کردند.
فرانسویها هم در کشورهائی که تحت استعمار آنها بود، زبان فرانسه را اجباری کردند. یک وقتی یکی از رؤسای کشورهای آفریقای شمالی - که سالها فرانسویها بر آنجا سلطه داشتند - زمان ریاست جمهوری با بنده ملاقات داشت. او با من عربی حرف میزد؛ بعد میخواست یک جملهای را بگوید، واژهی عربیِ آن جمله یادش نیامد، بلد نبود. معاونش یا وزیرش همراهش بود، به فرانسه به او گفت که این جمله به عربی چه میشود؟ او هم گفت که بله، این جمله به عربی میشود این. یعنی یک عرب نمیتوانست مقصود خودش را با عربی ادا کند، مجبور بود با فرانسه از رفیقش بپرسد، او هم بگوید که این است! یعنی اینقدر اینها از زبان اصلیِ خودشان دور مانده بودند. این مسئله را سالها بر اینها تحمیل کردند. پرتغالیها هم همین جور، هلندیها هم همین جور، اسپانیائیها هم همین جور؛ هر جا رفتند، زبان خودشان را تحمیل کردند؛ این میشود فرهنگ مهاجم. بنابراین فرهنگ غرب، مهاجم است.
غربیها آنجائی که توانستند، بنیانهای فرهنگی و اعتقادی را از بین بردند. در مثل کشور ما که استعمارِ مستقیم وجود نداشت و به برکت مجاهدت یک عده از بزرگان، انگلیسها نتوانستند به طور مستقیم وارد شوند، افرادی را عامل خودشان کردند. اگر قرارداد ۱۲۹۹، یعنی ۱۹۱۹ میلادی - که معروف به قرارداد وثوقالدوله است - در ایران با مقاومت امثال مرحوم مدرس و بعضی از آزادیخواهانِ دیگر مواجه نمیشد و این قرارداد عملیاتی میشد، استعمار ایران حتمی بود - مثل هند - مردانی نگذاشتند این اتفاق بیفتد. اما آنها به وسیلهی عوامل خودشان، با گماشتن رضاخان پهلوی و تقویت او و گذاشتن روشنفکران وابستهی به غرب در کنار او - که باز لازم نیست من اسم بیاورم، دوست ندارم اسم بیاورم - فرهنگ خودشان را بر ما تحمیل کردند. بعضی از وزرا و نخبگان سیاسی دستگاه پهلوی که جنبهی فرهنگی داشتند، اینها عامل غرب بودند برای دگرگون کردن فرهنگ کشورمان؛ و هرچه توانستند، کردند؛ یک مقولهاش مسئلهی کشف حجاب بود، یک مقولهاش فشار بر روحانیون و زدودن حضور روحانیون از کشور بود، و مقولات فراوان دیگری که در دوران رضاخان پهلوی دنبال میشد. فرهنگ غربی، فرهنگ مهاجم است؛ هرجا وارد شود، هویتزدائی میکند؛ هویت ملتها را از بین میبرد. فرهنگ غربی، ذهنها را، فکرها را مادی میکند، مادی پرورش میدهد؛ هدف زندگی میشود پول و ثروت؛ آرمانهای بلند، آرمانهای معنوی و تعالی روحی از ذهنها زدوده میشود. خصوصیت فرهنگ غربی این است.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
45. باید آسیبشناسی کنیم؛ یعنی توجه به آسیبهائی که در این زمینه وجود دارد و جستجو از علل این آسیبها. البته ما اینجا نمیخواهیم مسئله را تمامشده فرض کنیم؛ فهرستی مطرح میکنیم: چرا فرهنگ کار جمعی در جامعهی ما ضعیف است؟ این یک آسیب است. با اینکه کار جمعی را غربیها به اسم خودشان ثبت کردهاند، اما اسلام خیلی قبل از اینها گفته است: «تعاونوا علی البرّ و التّقوی»، یا: «و اعتصموا بحبل اللّه جمیعا». یعنی حتّی اعتصام به حبلاللّه هم باید دستهجمعی باشد؛ «و لا تفرّقوا». چرا در برخی از بخشهای کشورمان طلاق زیاد است؟ چرا در برخی از بخشهای کشورمان روی آوردن جوانها به مواد مخدر زیاد است؟ چرا در روابط همسایگیمان رعایتهای لازم را نمیکنیم؟ چرا صلهی رحم در بین ما ضعیف است؟ چرا در زمینهی فرهنگ رانندگی در خیابان، ما مردمان منضبطی به طور کامل نیستیم؟ این آسیب است. رفتوآمد در خیابان، یکی از مسائل ماست؛ مسئلهی کوچکی هم نیست، مسئلهی اساسی است. آپارتماننشینی چقدر برای ما ضروری است؟ چقدر درست است؟ چه الزاماتی دارد که باید آنها را رعایت کرد؟ چقدر آن الزامات را رعایت میکنیم؟ الگوی تفریح سالم چیست؟ نوع معماری در جامعهی ما چگونه است؟ ببینید چقدر این مسائل متنوع و فراگیرِ همهی بخشهای زندگی، داخل در این مقولهی سبک زندگی است؛ در این بخش اصلی و حقیقی و واقعی تمدن، که رفتارهای ماست. چقدر نوع معماری کنونی ما متناسب با نیازهای ماست؟ چقدر عقلانی و منطقی است؟ طراحی لباسمان چطور؟ مسئلهی آرایش در بین مردان و زنان چطور؟ چقدر درست است؟ چقدر مفید است؟ آیا ما در بازار، در ادارات، در معاشرتهای روزانه، به همدیگر به طور کامل راست میگوئیم؟ در بین ما دروغ چقدر رواج دارد؟ چرا پشت سر یکدیگر حرف میزنیم؟ بعضیها با داشتن توان کار، از کار میگریزند؛ علت کارگریزی چیست؟ در محیط اجتماعی، برخیها پرخاشگریهای بیمورد میکنند؛ علت پرخاشگری و بیصبری و نابردباری در میان بعضی از ماها چیست؟ حقوق افراد را چقدر مراعات میکنیم؟ در رسانهها چقدر مراعات میشود؟ در اینترنت چقدر مراعات میشود؟ چقدر به قانون احترام میکنیم؟ علت قانونگریزی - که یک بیماری خطرناکی است - در برخی از مردم چیست؟ وجدان کاری در جامعه چقدر وجود دارد؟ انضباط اجتماعی در جامعه چقدر وجود دارد؟ محکمکاری در تولید چقدر وجود دارد؟ تولید کیفی در بخشهای مختلف، چقدر مورد توجه و اهتمام است؟ چرا برخی از حرفهای خوب، نظرهای خوب، ایدههای خوب، در حد رؤیا و حرف باقی میماند؟ که دیدید اشاره کردند. چرا به ما میگویند که ساعات مفید کار در دستگاههای اداری ما کم است؟ هشت ساعت کار باید به قدر هشت ساعت فایده داشته باشد؛ چرا به قدر یک ساعت یا نیم ساعت یا دو ساعت؟ مشکل کجاست؟ چرا در بین بسیاری از مردم ما مصرفگرائی رواج دارد؟ آیا مصرفگرائی افتخار است؟ مصرفگرائی یعنی اینکه ما هرچه گیر میآوریم، صرف اموری کنیم که جزو ضروریات زندگی ما نیست. چه کنیم که ریشهی ربا در جامعه قطع شود؟ چه کنیم که حق همسر - حق زن، حق شوهر - حق فرزندان رعایت شود؟ چه کنیم که طلاق و فروپاشی خانواده، آنچنان که در غرب رائج است، در بین ما رواج پیدا نکند؟ چه کنیم که زن در جامعهی ما، هم کرامتش حفظ شود و عزت خانوادگیاش محفوظ بماند، هم بتواند وظائف اجتماعیاش را انجام دهد، هم حقوق اجتماعی و خانوادگیاش محفوظ بماند؟ چه کنیم که زن مجبور نباشد بین این چند تا، یکیاش را انتخاب کند؟ اینها جزو مسائل اساسی ماست. حد زاد و ولد در جامعهی ما چیست؟ من اشاره کردم؛ یک تصمیمِ زماندار و نیاز به زمان و مقطعی را انتخاب کردیم، گرفتیم، بعد زمانش یادمان رفت! مثلاً فرض کنید به شما بگویند آقا این شیر آب را یک ساعت باز کنید. بعد شما شیر را باز کنی و بروی! ماها رفتیم، غافل شدیم؛ ده سال، پانزده سال. بعد حالا به ما گزارش میدهند که آقا جامعهی ما در آیندهی نه چندان دوری، جامعهی پیر خواهد شد؛ این چهرهی جوانی که امروز جامعهی ایرانی دارد، از او گرفته خواهد شد. حد زاد و ولد چقدر است؟ چرا در بعضی از شهرهای بزرگ، خانههای مجردی وجود دارد؟ این بیماری غربی چگونه در جامعهی ما نفوذ کرده است؟ تجملگرائی چیست؟ بد است؟ خوب است؟ چقدرش بد است؟ چقدرش خوب است؟ چه کار کنیم که از حد خوب فراتر نرود، به حد بد نرسد؟ اینها بخشهای گوناگونی از مسائل سبک زندگی است، و دهها مسئله از این قبیل وجود دارد؛ که بعضی از اینهائی که من گفتم، مهمتر است. این یک فهرستی است از آن چیزهائی که متن تمدن را تشکیل میدهد. قضاوت دربارهی یک تمدن، مبتنی بر اینهاست.
نمیشود یک تمدن را به صرف اینکه ماشین دارد، صنعت دارد، ثروت دارد، قضاوت کرد و تحسین کرد؛ در حالی که در داخل آن، این مشکلات فراوان، سراسر جامعه و زندگی مردم را فرا گرفته. اصل اینهاست؛ آنها ابزاری است برای اینکه این بخش تأمین شود، تا مردم احساس آسایش کنند، با امید زندگی کنند، با امنیت زندگی کنند، پیش بروند، حرکت کنند، تعالی انسانیِ مطلوب پیدا کنند.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
46. ما اگر پیشرفت همهجانبه را به معنای تمدنسازی نوین اسلامی بگیریم - بالاخره یک مصداق عینی و خارجی برای پیشرفت با مفهوم اسلامی وجود دارد؛ اینجور بگوئیم که هدف ملت ایران و هدف انقلاب اسلامی، ایجاد یک تمدن نوین اسلامی است؛ این محاسبهی درستی است - این تمدن نوین دو بخش دارد: یک بخش، بخش ابزاری است؛ یک بخش دیگر، بخش متنی و اصلی و اساسی است. به هر دو بخش باید رسید.
آن بخش ابزاری چیست؟ بخش ابزاری عبارت است از همین ارزشهائی که ما امروز به عنوان پیشرفت کشور مطرح میکنیم: علم، اختراع، صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بینالمللی، تبلیغ و ابزارهای تبلیغ؛ اینها همه بخش ابزاری تمدن است؛ وسیله است. البته ما در این بخش در کشور پیشرفت خوبی داشتهایم. کارهای زیاد و خوبی شده است؛ هم در زمینهی سیاست، هم در زمینهی مسائل علمی، هم در زمینهی مسائل اجتماعی، هم در زمینهی اختراعات - که شما حالا اینجا نمونهاش را ملاحظه کردید و این جوان عزیز برای ما شرح دادند - و از این قبیل، الی ماشاءاللّه در سرتاسر کشور انجام گرفته است. در بخش ابزاری، علیرغم فشارها و تهدیدها و تحریمها و این چیزها، پیشرفت کشور خوب بوده است.
اما بخش حقیقی، آن چیزهائی است که متن زندگی ما را تشکیل میدهد؛ که همان سبک زندگی است که عرض کردیم. این، بخش حقیقی و اصلی تمدن است؛ مثل مسئلهی خانواده، سبک ازدواج، نوع مسکن، نوع لباس، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع آشپزی، تفریحات، مسئلهی خط، مسئلهی زبان، مسئلهی کسب و کار، رفتار ما در محل کار، رفتار ما در دانشگاه، رفتار ما در مدرسه، رفتار ما در فعالیت سیاسی، رفتار ما در ورزش، رفتار ما در رسانهای که در اختیار ماست، رفتار ما با پدر و مادر، رفتار ما با همسر، رفتار ما با فرزند، رفتار ما با رئیس، رفتار ما با مرئوس، رفتار ما با پلیس، رفتار ما با مأمور دولت، سفرهای ما، نظافت و طهارت ما، رفتار ما با دوست، رفتار ما با دشمن، رفتار ما با بیگانه؛ اینها آن بخشهای اصلی تمدن است، که متن زندگی انسان است.
تمدن نوین اسلامی - آن چیزی که ما میخواهیم عرضه کنیم - در بخش اصلی، از این چیزها تشکیل میشود؛ اینها متن زندگی است؛ این همان چیزی است که در اصطلاح اسلامی به آن میگویند: عقل معاش. عقل معاش، فقط به معنای پول در آوردن و پول خرج کردن نیست، که چگونه پول در بیاوریم، چگونه پول خرج کنیم؛ نه، همهی این عرصهی وسیعی که گفته شد، جزو عقل معاش است. در کتب حدیثیِ اصیل و مهم ما ابوابی وجود دارد به نام «کتابالعشرة»؛ آن کتابالعشرة دربارهی همین چیزهاست. در خود قرآن کریم آیات فراوانی وجود دارد که ناظر به این چیزهاست.
خب، میشود این بخش را به منزلهی بخش نرمافزاری تمدن به حساب آورد؛ و آن بخش اول را، بخشهای سختافزاری به حساب آورد. اگر ما در این بخشی که متن زندگی است، پیشرفت نکنیم، همهی پیشرفتهائی که در بخش اول کردیم، نمیتواند ما را رستگار کند؛ نمیتواند به ما امنیت و آرامش روانی ببخشد؛ همچنان که میبینید در دنیای غرب نتوانسته. در آنجا افسردگی هست، ناامیدی هست، از درون به هم ریختن هست، عدم امنیت انسانها در اجتماع و در خانواده هست، بیهدفی و پوچی هست؛ با اینکه ثروت هست، بمب اتم هست، پیشرفتهای گوناگون علمی هست، قدرت نظامی هم هست. اصل قضیه این است که ما بتوانیم متن زندگی را، این بخش اصلی تمدن را اصلاح کنیم. البته در انقلاب، در این بخش، پیشرفت ما چشمگیر نیست؛ در این زمینه، ما مثل بخش اول حرکت نکردیم، پیشرفت نکردیم. خب، باید آسیبشناسی کنیم؛ چرا ما در این بخش پیشرفت نکردیم؟
بعد از آنکه علتها را پیدا کردیم، آن وقت بپردازیم به این که چگونه میتوانیم اینها را علاج کنیم. اینها به عهدهی کیست؟
به عهدهی نخبگان - نخبگان فکری، نخبگان سیاسی - به عهدهی شما، به عهدهی جوانها. اگر در محیط اجتماعی ما گفتمانی به وجود بیاید که ناظر به رفع آسیبها در این زمینه باشد، میتوان مطمئن بود با نشاطی که نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران دارند، با استعدادی که وجود دارد، ما در این بخش پیشرفتهای خوبی خواهیم کرد؛ آن وقت درخشندگی ملت ایران در دنیا و گسترش اندیشهی اسلامیِ ملت ایران و انقلاب اسلامی ایران در دنیا آسانتر خواهد شد. باید آسیبشناسی کنید و بعد علاج کنید.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
47. باید ما به دنبال این باشیم که فرهنگ زندگی را تبیین کنیم، تدوین کنیم و به شکل مطلوب اسلام تحقق ببخشیم. البته اسلام بُنمایههای یک چنین فرهنگی را برای ما معین کرده است. بُنمایههای این فرهنگ عبارت است از خردورزی، اخلاق، حقوق؛ اینها را اسلام در اختیار ما قرار داده است. اگر ما به این مقولات به طور جدی نپردازیم، پیشرفت اسلامی تحقق پیدا نخواهد کرد و تمدن نوین اسلامی شکل نخواهد گرفت. هرچه ما در صنعت پیش برویم، هرچه اختراعات و اکتشافات زیاد شود، اگر این بخش را ما درست نکنیم، پیشرفت اسلامی به معنای حقیقی کلمه نکردهایم. باید دنبال این بخش، زیاد کار کنیم؛ زیاد تلاش کنیم.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
48. یک نقطهی اصلی وجود دارد و آن، ایمان است. یک هدفی را باید ترسیم کنیم - هدف زندگی را - به آن ایمان پیدا کنیم. بدون ایمان، پیشرفت در این بخشها امکانپذیر نیست؛ کارِ درست انجام نمیگیرد. حالا آن چیزی که به آن ایمان داریم، میتواند لیبرالیسم باشد، میتواند کاپیتالیسم باشد، میتواند کمونیسم باشد، میتواند فاشیسم باشد، میتواند هم توحید ناب باشد؛ بالاخره به یک چیزی باید ایمان داشت، اعتقاد داشت، به دنبال این ایمان و اعتقاد پیش رفت. مسئلهی ایمان، مهم است. ایمان به یک اصل، ایمان به یک لنگرگاه اصلی اعتقاد؛ یک چنین ایمانی باید وجود داشته باشد. بر اساس این ایمان، سبک زندگی انتخاب خواهد شد.
در اینجا یک مغالطهای وجود دارد، که من برای شما جوانها عرض بکنم: چند تا فیلسوفنمای غربی عنوان «ایدئولوژیزدائی» را مطرح کردند. میبینید گاهی در بعضی از این مقالات روشنفکری، عنوان «ایدئولوژیزدائی» مطرح میشود: آقا جامعه را با ایدئولوژی نمیشود اداره کرد. چند تا فیلسوف یا فیلسوفنمای غربی این را گفتهاند؛ یک عدهای هم اینجا طوطیوار، بدون اینکه عمق این حرف را درک کنند، بدون اینکه ابعاد این حرف را بفهمند چیست، همان را تکرار کردند، باز هم تکرار میکنند. هیچ ملتی که داعیهی تمدنسازی دارد، بدون ایدئولوژی نمیتواند حرکت کند و تا امروز حرکت نکرده است. هیچ ملتی بدون دارا بودن یک فکر و یک ایدئولوژی و یک مکتب نمیتواند تمدنسازی کند. همینهائی که امروز شما ملاحظه میکنید در دنیا تمدن مادی را به وجود آوردهاند، اینها با ایدئولوژی وارد شدند؛ صریح هم گفتند؛ گفتند ما کمونیستیم، گفتند ما کاپیتالیستیم، گفتند ما به اقتصاد سرمایهداری اعتقاد داریم؛ مطرح کردند، به آن اعتقاد ورزیدند، دنبالش کار کردند؛ البته زحماتی هم متحمل شدند، هزینهای هم بر دوش آنها گذاشته شد. بدون داشتن یک مکتب، بدون داشتن یک فکر و یک ایمان، و بدون تلاش برای آن و پرداختن هزینههای آن، تمدنسازی امکان ندارد.
البته بعضی از کشورها مقلدند؛ از غرب، از سازندگان تمدن مادی یک چیزی را گرفتهاند، زندگی خودشان را بر اساس آن شکل دادهاند. بله، اینها ممکن است به یک پیشرفتهائی هم برسند، به یک پیشرفتهای صوری و سطحی هم میرسند، اما مقلدند؛ اینها تمدنساز نیستند، اینها بیریشه و آسیبپذیرند؛ اگر چنانچه یک طوفانی به وجود بیاید، اینها از بین خواهند رفت؛ چون ریشهدار نیستند. علاوه بر اینکه کار آنها تقلید است و تقلید پدرشان را در میآورد، برخی از منافع تمدن مادی غرب گیرشان میآید و بسیاریاش گیرشان نمیآید، اما همهی زیانهای آنها گیرشان میآید.
من نمیخواهم از کشورها اسم بیاورم. بعضی از کشورها هستند که رشد اقتصادی آنها به عنوان یک الگو، در گفتار و نوشتار برخی از روشنفکران ما مطرح میشود. بله، ممکن است آنها به یک صنعتی هم دست پیدا کرده باشند، پیشرفتی هم در زمینهی مادی یا در زمینهی علم و صنعت کرده باشند، اما اولاً مقلدند؛ ذلت تقلید و فرودستی تقلید، روی پیشانی آنها حک شده؛ علاوهی بر این، همهی آسیبهای تمدن کنونی مادی غرب را آنها دارند، ولی اکثر منافعش را ندارند. امروز این تمدن مادی غرب دارد نشان میدهد مشکلاتی را که برای بشریت و برای پیروان خودش به وجود آورده.
پس بدون مکتب و بدون ایدئولوژی نمیتوان یک تمدن را به وجود آورد؛ احتیاج به ایمان است. این تمدن دارای علم خواهد بود، دارای صنعت هم خواهد بود، دارای پیشرفت هم خواهد بود؛ و این مکتب، هدایت کننده و اداره کنندهی همهی اینها خواهد شد. آن که مکتب توحید را مبنای کار خودش قرار میدهد، آن جامعهای که به دنبال توحید حرکت میکند، همهی این خیراتی را که متوقف بر تمدنسازی است، به دست خواهد آورد؛ یک تمدن بزرگ و عمیق و ریشهدار خواهد ساخت و فکر و فرهنگِ خودش را در دنیا گسترش خواهد داد. بنابراین، این مطلب اول، که احتیاج به ایمان است. کشاندن جامعه به بیایمانی، یکی از همان توطئههائی است که دشمنان تمدنسازی اسلامی دنبال آن بودهاند و الان هم با شدت این را دارند دنبال میکنند.
امروز در محیطهای روشنفکری، کسانی هستند با شکلهای گوناگون، با قد و قوارههای گوناگون، اینها ما را از شعارهای مکتبی برحذر میدارند؛ دوران اوج شعارهای مکتبی را که دههی ۶۰ است، زیر سؤال میبرند؛ امروز هم از تکرار شعارهای مکتبی و شعارهای انقلابی و اسلامی، خودشان واهمه دارند و میخواهند در دل دیگران واهمه بیندازند؛ میگویند آقا، هزینه دارد، دردسر دارد، تحریم دارد، تهدید دارد. نگاه خوشبینانه این است که بگوئیم اینها تاریخ نخواندهاند - البته نگاههای بدبینانه هم وجود دارد - اینها اگر تاریخ خوانده بودند و اطلاع داشتند از سرگذشت و منشأ و مبدأ تمدنهائی که وجود دارد و همین تمدن مادی غرب که امروز میخواهد دنیا را فتح تصرف کند و این حرف را نمیزدند. باید بگوئیم اینها بیاطلاعند، تاریخ نخواندهاند.
جامعهی بدون آرمان، بدون مکتب، بدون ایمان، ممکن است به ثروت برسد، به قدرت برسد، اما آن وقتی هم که به ثروت و قدرت برسد، تازه میشود یک حیوان سیر و قدرتمند - و ارزش انسان گرسنه از حیوان سیر بیشتر است - اسلام این را نمیخواهد. اسلام طرفدار انسانی است که هم برخوردار باشد، هم قدرتمند باشد، و هم شاکر و بندهی خدا باشد؛ جبههی عبودیت بر خاک بساید. انسان بودن، قدرتمند بودن و بندهی خدا و عبد خدا بودن؛ این آن چیزی است که اسلام میخواهد؛ میخواهد انسان بسازد، الگوی انسانسازی است.
پس در درجهی اول، نیاز تمدنسازیِ اسلامیِ نوین به ایمان است. این ایمان را ما معتقدین به اسلام، پیدا کردهایم. ایمان ما، ایمان به اسلام است. در اخلاقیات اسلام، در آداب زندگی اسلامی، همهی آنچه را که مورد نیاز ماست، میتوانیم پیدا کنیم؛ باید اینها را محور بحث و تحقیقِ خودمان قرار دهیم. ما در فقه اسلامی و حقوق اسلامی زیاد کار کردهایم؛ باید در اخلاق اسلامی و عقل عملی اسلامی هم یک کار پرحجم و باکیفیتی انجام دهیم - حوزهها مسئولیت دارند، دانشوران مسئولیت دارند، محققان و پژوهشگران مسئولیت دارند، دانشگاه مسئولیت دارد - آن را مبنای برنامهریزیمان قرار دهیم، آن را در آموزشهای خودمان وارد کنیم؛ این چیزی است که امروز ما به آن احتیاج داریم و باید دنبال کنیم. این مطلب اول و نکتهی اول در باب تمدنسازی نوین اسلامی و به دست آوردن و رسیدن به این بخش اساسی از تمدن است، که سلوک عملی است.
هیچکدام از این چیزهائی که من فهرست کردم و گفتم، شما نمیتوانید پیدا کنید که یا به صورت خاص، یا تحت یک عنوان عام، در اسلام به آن پرداخته نشده باشد. انواع سلوک با افرادی که انسان با آنها ارتباط دارد، انواع رفتارهای ما، انواع چیزهائی که در زندگی اجتماعی برای انسان وجود دارد، اینها در اسلام هست؛ در مورد سفر کردن هست، در مورد رفتوآمد هست، در مورد سوار شدن و پیاده شدن هست، در مورد پدر و مادر هست، در مورد تعاون هست، در زمینهی رفتار با دوست هست، در زمینهی رفتار با دشمن هست. در همهی چیزها، یا به طور خاص در منابع اسلامی ما موجود است، یا تحت یک عنوان کلی وجود دارد؛ که اهل استنباط و اهل نظر میتوانند آن چیزی را که مورد نیازشان است، از آن به دست بیاورند و پیدا کنند.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
49. ما برای ساختن این بخش از تمدن نوین اسلامی، بشدت باید از تقلید پرهیز کنیم؛ تقلید از آن کسانی که سعی دارند روشهای زندگی و سبک و سلوک زندگی را به ملتها تحمیل کنند. امروز مظهر کامل و تنها مظهر این زورگوئی و تحمیل، تمدن غربی است. نه اینکه ما بنای دشمنی با غرب و ستیزهگری با غرب داشته باشیم - این حرف، ناشی از بررسی است - ستیزهگری و دشمنیِ احساساتی نیست. بعضی بمجرد اینکه اسم غرب و تمدن غرب و شیوههای غرب و توطئهی غرب و دشمنی غرب میآید، حمل میکنند بر غربستیزی: آقا، شماها با غرب دشمنید. نه، ما با غرب پدرکشتگیِ آنچنانی نداریم - البته پدرکشتگی داریم! - غرض نداریم. این حرف، بررسیشده است.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
50. فرهنگ غربی فقط هواپیما و وسائل آسایش زندگی و وسائل سرعت و سهولت نیست؛ اینها ظواهر فرهنگ غربی است، که تعیینکننده نیست؛ باطن فرهنگ غربی عبارت است از همان سبک زندگی مادیِ شهوتآلودِ گناهآلودِ هویتزدا و ضد معنویت و دشمن معنویت. شرط رسیدن به تمدن اسلامیِ نوین در درجهی اول این است که از تقلید غربی پرهیز شود. ما متأسفانه در طول سالهای متمادی، یک چیزهائی را عادت کردهایم تقلید کنیم.
بنده طرفدار این نیستم که حالا در مورد لباس، در مورد مسکن، در مورد سایر چیزها، یکباره یک حرکت جمعی و عمومی انجام بگیرد؛ نه، این کارها باید بتدریج انجام بگیرد؛ دستوری هم نیست؛ اینها فرهنگسازی لازم دارد. همان طور که گفتم، کار نخبگان است، کار فرهنگسازان است. و شما جوانها باید خودتان را برای این آماده کنید؛ این، رسالت اصلی است.
ما از علم ترویج میکنیم، از صنعت ترویج میکنیم، از اختراع و نوآوری ترویج میکنیم، هر مبتکری و هر ابتکاری را با احترامِ تمام بر روی چشم مینشانیم - این به جای خود محفوظ - اما همان طور که گفتیم، اصل قضیه جای دیگر است؛ اصل قضیه، درست کردن سبک زندگی است، رفتار اجتماعی است، اخلاق عمومی است، فرهنگ زندگی است. باید در این بخش، ما پیش برویم؛ باید تلاش کنیم. تمدن نوین اسلامی که ما مدعیاش هستیم و دنبالش هستیم و انقلاب اسلامی میخواهد آن را به وجود بیاورد، بدون این بخش تحقق پیدا نخواهد کرد. اگر آن تمدن به وجود آمد، آن وقت ملت ایران در اوج عزت است؛ ثروت هم دنبالش هست، رفاه هم دنبالش هست، امنیت هم دنبالش هست، عزت بینالمللی هم دنبالش هست؛ همه چیز با او خواهد بود، همراه با معنویت.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
51. باید همه احساس کنند که مسئولیت ایجاد تمدن اسلامیِ نوین بر دوش آنهاست؛ و یکی از حدود و ثغور این کار، مواجههی با تمدن غرب است، به صورتی که تقلید از آن انجام نگیرد.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
52. انقلاب اسلامی تواناست. آن قدرتی و ظرفیتی و انرژی متراکمی که در انقلاب اسلامی وجود دارد، این توانائی را دارد که همهی این موانعی را که من گفتم و بسیاریاش را هم نگفتم، از سر راه بردارد و آن تمدن ممتازِ برجستهی متعالیِ باشکوه اسلامی را جلوی چشم همهی دنیا برقرار کند؛ و این در زمان شما خواهد بود، انشاءاللّه به دست شما خواهد بود، با همت شما خواهد بود. هرچه میتوانید، خودتان را از لحاظ علم و عمل و تزکیه و تقویت روح و تقویت جسم - همان طوری که بارها عرض شده - آماده کنید و انشاءاللّه این بار سنگین را به دوش بگیرید.۱۳۹۱/۰۷/۲۳
بیانات در دیدار جوانان استان خراسان شمالی
53. ملت ایران این استعداد را دارد که آنقدر پیشرفت کند که بتواند در جهات گوناگون به عنوان یک الگوئی در دنیا خودش را نشان دهد. چرا ما به خودمان بدبین باشیم؟ چرا با نظر تحقیر به خودمان و ملت خودمان و آیندهی خودمان نگاه کنیم؟ دشمن میخواهد این را به ملت ما تلقین کند و در طول سالهای متمادی تلقین کرده است. اینجور باوراندند که حتماً عنصر غربی پیشرو است و باید دنبال او حرکت کرد؛ نه، یک روزی تاریخ ما به ما نشان میدهد که قضیه بعکس بوده است. ما در دنیا پیشرو بودیم؛ پیشرو در علم بودیم، پیشرو در صنعت بودیم، پیشرو در تمدنسازی بودیم، پیشرو در فرهنگ بودیم؛ دیگران از ما یاد میگرفتند، میآموختند؛ چرا امروز همان طور نشود؟ همت جوانان ما و نگاه آنها به مقولهی پیشرفت باید آنجور باشد که ما آن آینده را در نظر بگیریم.۱۳۹۱/۰۷/۲۲
بیانات در اجتماع مردم اسفراین
54. خانوادههای عزیزِ رزمندگان ما، چه رزمندگان ارتش، چه سپاه، چه بسیج، چه نیروی انتظامی، چه کارکنان وزارت دفاع - همینهائی که فرماندهی محترم اسم آوردند - و همسران آنها بدانند که به کی دارند کمک میکنند، شریک زندگیشان کیه. شریک زندگی شما جزو کسانی است که در این بنای رفیع و باشکوه، نقشهای حساس دارد؛ نیروهای مسلح اینجورند دیگر. به تعبیر امیرالمؤمنین: «حصون الرعیّة»؛(۷) حصارهای رعیتند، حصارهای ملتند، حصارهای معنوی کشورند. وجود نیروهای مسلح مستقل، آگاه، مبتکر، شجاع، فداکار، بدون اینکه گلولهای هم شلیک بکنند، برای یک کشور امنیتآور است؛ دشمنان را سر جای خودشان مینشاند. یک چنین اهمیتی دارند نیروهای مسلح. شما همسرانِ اینها هستید. بله، فرماندهی محترم از قول من نقل کردند - من هم تا حالا شاید ده بار یا بیشتر گفتهام - که شما مردها هر فضیلتی را که میتوانید در میدان مجاهدات عمومی و بزرگ به دست بیاورید، نصفش مال این خانمی است که با شما شریک زندگی است، با شما دارد زندگی میکند. اگر همسر یک کسی که وارد میدان است - وارد میدان مجاهدت و کار و تلاش - با او همراه نباشد - یا نق بزند یا مزاحمت کند یا زندگی با او را سخت بداند، همراهی نکند با او - او نمیتواند کار بکند. اگر خوب میتوانید کار کنید، ناشی از برکاتِ وجود این همسر خوب و مهربان است. این را خودِ همسران، اول تشخیص بدهند. خود شما قدر بدانید همسریِ مردی را که زحمت میکشد و نصف اجرش مال شماست. مردی را که در بنای رفیع نظام جمهوری اسلامی و نظام اسلامیِ نوین - که انشاءاللّه زمینهساز تمدن نوین اسلامی است - نقش دارد، شما قدر بدانید. این مردی که همسر شماست، با این هویت پیش شما شناخته بشود. فرزندان هم همین جور. بچهها و فرزندان کارکنان نیروهای مسلح باید افتخار کنند، ببالند به پدرانشان.۱۳۹۱/۰۶/۲۸
بیانات در دیدار نیروهای مسلح منطقهی شمال کشور و خانوادههای آنان
55. ما امروز در زمینهی مسائل سیاسی، «مردمسالاری دینی» را عرضه میکنیم؛ در زمینهی مسائل عمومیِ اجتماعی، «ابتناء تمدن بر معنویت» را ارائه میکنیم؛ در زمینههای گوناگون، «کرامت انسان» را مطرح میکنیم؛ «آمیختگی دین و زندگی» را مطرح میکنیم. اینها حرف نوئی است؛ اینها هیچ وقت در دنیا وجود نداشته؛ حتّی قبل از دوران مادیگری و اومانیسم غرب و روی کار آمدن اندیشههای سکولار هم اینجور نبود که دین با زندگی توأم و همراه باشد.۱۳۹۱/۰۵/۲۲
بیانات در دیدار اساتید دانشگاهها
56. خواست عمومی ملتهایتان بازگشت به اسلام است؛ که البته به مفهوم «بازگشت به گذشته» نیست. اگر انقلابها باذناللّه واقعی بمانند و ادامه یابند و دچار توطئه یا استحاله نگردند، مسئلهی اصلی شما، چگونگی نظامسازی، قانوننویسی و مدیریت کشور و انقلابها خواهد بود؛ این همان مسئلهی مهم تمدنسازیِ اسلامی مجدد در عصر جدید است.
در این جهاد بزرگ، کار اصلی شما این خواهد بود که چگونه یک تاریخِ عقبماندگی و استبداد و بیدینی و فقر و وابستگی حاکم بر کشورهایتان را در کوتاهترین زمانها انشاءاللّه جبران کنید و چگونه با رویکرد اسلامی و به شیوهای مردمسالارانه و رعایت عقلانیت و علم، جامعهسازی کنید و تهدیدهای داخلی و خارجی را یک به یک از سر بگذرانید؛ چگونه «آزادی و حقوق اجتماعی» منهای «لیبرالیزم»، و «برابری» منهای «مارکسیزم»، و «نظم» منهای «فاشیزم غرب» را نهادینه کنید؛ چگونه تقید خویش به شریعت مترقی اسلام را حفظ کنید، بیآنکه گرفتار جمود و تحجر شوید؛ چگونه مستقل شوید، بیآنکه منزوی شوید؛ چگونه پیشرفت کنید، بیآنکه وابسته شوید؛ چگونه مدیریت علمی کنید، بیآنکه سکولاریزه و محافظهکار شوید.۱۳۹۰/۱۱/۱۴
خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی
57. نظامسازی کار بزرگ و اصلی شما است. این کاری پیچیده و دشوار است. نگذارید الگوهای لائیک یا لیبرالیسم غربی، یا ناسیونالیسم افراطی، یا گرایشهای چپ مارکسیستی، خود را بر شما تحمیل کند. اردوگاه شرق چپ فرو ریخت و بلوک غرب فقط با خشونت و جنگ و خدعه بر سر پا مانده و عاقبت خیری برای آن متصور نیست. گذشت زمان به زیان آنها و به سود جریان اسلام است. هدف نهائی را باید امت واحدهی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایهی دین و عقلانیت و علم و اخلاق، قرار داد.۱۳۹۰/۰۶/۲۶
بیانات در اجلاس بینالمللی بیداری اسلامی
58. معارف بلند اسلامی و قرآنی را از خود قرآن و از نهجالبلاغه و از بعضی از روایات اهلبیت - روایات اصول کافی در بخشهائی - اخذ کنید. بااین منابع، انس پیدا کنید. شعر آئینی خیلی دامنهی وسیعی دارد و شما میتوانید بر روی ذهنیت جامعه اثر بگذارید. روایتی است در تحفالعقول، که وصیت امام صادق (علیهالسّلام) است به عبداللَّهبنجندب. همین طور قسمت قسمت است: یا ابن جندب، یا ابن جندب. این روایت، پر از حکمت است. واقعاً همهی چیزهائی که ما برای خلقیات شخصیمان، معاشرتهای اجتماعیمان، فعالیتهای عمومیمان و برای بنای تمدن اسلامی نیاز داریم، در این روایت و نظائرش پیدا میشود. اینی که عرض کردم، یک نمونه و مثال است؛ از این قبیل نمونهها زیاد است و میتوانید مراجعه کنید. بنابراین شعر آئینی را متکی و مستند کنید به این معارف حقهی الهیه، با این منابعی که عرض شد.۱۳۹۰/۰۳/۲۵
بیانات در دیدار جمعی از شعرای آئینی
59. امام خبرگان ملت را از طریق انتخابات مأمور کرد که قانون اساسی را تدوین کنند. آن تدوینکنندگان قانون اساسی، با انتخاب ملت این کار را انجام دادند. اینجور نبود که امام یک جمع خاصی را بگذارد که قانون اساسی بنویسند؛ به عهدهی ملت گذاشته شد. ملت خبرگانی را با شناسائی خود، با معرفت خود انتخاب کردند و آنها قانون اساسی را تدوین کردند. بعد امام همین قانون اساسی را مجدداً در معرض آراء مردم قرار داد و رفراندوم قانون اساسی در کشور تشکیل شد. این، یکی از مظاهر عقلانیت امام است. ببینید، پایههای نظام را امام اینجور مستحکم کرد. هم از لحاظ حقوقی، هم از لحاظ سیاسی، هم از لحاظ فعالیت اجتماعی، هم از لحاظ پیشرفتهای علمی، امام یک قاعدهی محکم و مستحکمی را به وجود آورد که بر اساس این قاعده میشود تمدن عظیم اسلامی را بنا نهاد.۱۳۹۰/۰۳/۱۴
بیانات در مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (رحمهالله)
60. وقتی در یک کشور این پایهها گذاشته شد، آنگاه این ملت میتواند امیدوار باشد که بر روی این پایهها بنای یک تمدن جدید و عظیم را میتواند پایهگذاری کند. خب، هر کدام از این خصوصیات به نحوی جلب نظر ملتها را میکند. ملتهای دیگر نگاه میکنند، میبینند، مجذوب میشوند، تحسین میکنند؛ که البته از همه مهمتر، همان مسئلهی استقلال سیاسی و ایستادگی در مقابل زورگوئی دشمنان است.۱۳۸۹/۱۱/۱۵
خطبههای نماز جمعه تهران + ترجمه خطبه عربی
61. در باب حادثهی هفت تیر آنچه که بیش از همه اهمیت دارد این است که در این حادثه عزیزترین و برجستهترین عناصر انقلاب در معرض فداکاری قرار گرفتند و فدا شدند. شخصیتی مثل شهید بهشتی که یک عنصر بینظیر، لااقل کمنظیر در مجموعهی انقلاب بود، در خدمت انقلاب و در جهت انقلاب قربانی شد. آن تعداد از شخصیتها و نخبگان سیاسی و مدیران ارشد دستگاهها، وزرا، نمایندگان مجلس، فعالان عرصهی سیاست جمهوری اسلامی، که هر کدامی برای خودشان یک شخصیتی بودند - ما با بسیاری از اینها از نزدیک آشنا بودیم، با بعضی کار کرده بودیم - این خیلی مهم است که در این تراز، شخصیتهائی جانشان کف دستشان باشد و در معرض شهادت قرار بگیرند و در این راه قربانی بشوند. بالاخره یک کشور، یک نظام، یک تمدن، بدون فداکاری و قربانی دادن و خون دادن که به جائی نمیرسد؛ اینها پیشروان این راه بودند.۱۳۸۸/۰۴/۰۷
بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوهی قضائیه
62. من با اطمینان کامل میگویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعدهی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانهی این وعدهی تخلفناپذیر در اولین و مهمترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوزهی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشهی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد. سر بر آوردن این پدیدهی معجزآسا، درست در اوج هیاهوی مادیگری و اسلامستیزیِ چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیای اسلام امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد. هر چه زمان گذشته، این استحکام ـ به حول و قوهی الهی ـ بیشتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههئی که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیا و افریقا، صحنهی این هماوردی پیروزمندانه است.۱۳۸۷/۰۹/۱۷
63. کسانی که در گذشتهئی نهجندان دور آیهی یأس میخواندند و نه تنها اسلام و مسلمین بلکه اساس معنویت و دینداری را در برابر هجوم تمدن غرب، ازدسترفته میپنداشتند، امروز سر بر افراشتن اسلام و تجدید حیات قرآن و اسلام، و متقابلًا ضعف و زوال تدریجی آن مهاجمان را به چشم میبینند. و با زبان و دل تصدیق میکنند.
من با اطمینان کامل میگویم: این هنوز آغاز کار است، و تحقق کامل وعدهی الهی یعنی پیروزی حق بر باطل و بازسازی امت قرآن و تمدن نوین اسلامی در راه است: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»
نشانهی این وعدهی تخلفناپذیر در اولین و مهمترین مرحله، پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و بنای بلندآوازهی نظام اسلامی بود که ایران را به پایگاه مستحکمی برای اندیشهی حاکمیت و تمدن اسلامی تبدیل کرد. سر بر آوردن این پدیدهی معجزآسا، درست در اوج هیاهوی مادیگری و اسلامستیزیِ چپ و راست فکری و سیاسی، و آنگاه مقاومت و استحکام آن در برابر ضربات سیاسی و نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی که از همه سو نواخته میشد، در دنیای اسلام امیدی تازه برانگیخت و شوری در دلها پدید آورد. هرچه زمان گذشته، این استحکام- به حول و قوهی الهی- بیشتر و آن امید ریشهدارتر شده است. در طول سه دههای که بر این ماجرا میگذرد، خاورمیانه و کشورهای مسلمان آسیا و آفریقا، صحنهی این هماوردی پیروزمندانه است.۱۳۸۷/۰۹/۱۷
64. چشمانداز حرکت ملت ایران با این زمینهای که مشاهده میکنید، چشمانداز بسیار روشنی است؛ هم میراث گذشتهی ما، هم موجودی استعدادِ بسیار ارزندهی ما، هم همت و انگیزهای که در بیانات دوستان این جلسه به طور واضح این انگیزه و این اهتمام احساس میشود و هم گرایش دینی و خدائی در این حرکت، همه در مجموع یک ثروت عظیم ملی است برای ما. همهی اینها به ما نوید میدهد که ما إن شاء اللَّه خواهیم توانست تمدن اسلامیِ متعلق به ملت ایران را برای این دوره و برای امت اسلامی در این زمان بار دیگر سر دست بیاوریم و الگوئی را برای حرکت امت اسلامی إن شاء اللَّه ارائه بدهیم.۱۳۸۷/۰۲/۱۷
بیانات در دیدار نخبگان و فرهیختگان استان فارس
65. در همه میدانهای جنگ -هم میدان جنگ نظامی، هم میدان جنگ سیاسی، هم میدان جنگ اقتصادی، هم میدان جنگ تبلیغاتی- ذکر خدا کنید که این ذکر خدا موجب فلاح و کامیابی شماست. ذکر خدا پشتوانه ثبات قدم است. بنابراین ذکر موجب میشود که ما بتوانیم در آن صراط مستقیم سلوک کنیم؛ پیش برویم. آن هدفی که ترسیم کردیم برای خودمان بهعنوان مؤمن، به عنوان مسلمان، بهعنوان پیرو یک مکتب مترقی، بهعنوان کسانی که انگیزه داریم برای برپا داشتن این بنای رفیعی که خبر از شکوفائی تمدن اسلامی در آینده و در قرون آینده میدهد، احتیاج داریم به ذکر خدا تا بتوانیم در این جاده حرکت کنیم.۱۳۸۶/۰۶/۳۱
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
66. ما نمیخواهیم دل خودمان را به این خوش کنیم که ملت ایران در سطح بینالمللی یا در سطح بینالمللِ اسلامی سربلند و عزیز و آبرومند است؛ این هست؛ اما ما به این اکتفا نمیکنیم. ما باید این توانایی را از خودمان نشان بدهیم که بتوانیم یک جامعهای بسازیم که مورد رضای اسلام باشد. این کار را باید بکنیم؛ وظیفهی ما این است. و اتفاقاً آن نقطهی اساسیای که دشمنان توطئهگر اسلام در سطح جهان به آن توجه دارند و میخواهند آن انجام نگیرد، همین است. آن کشور و جامعهای که مورد نظر اسلام است، باید هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی، پیشرو باشد.
کشور ما از لحاظ مادی باید در آن، علم و تجربه و فناوری در سطوح بالا قرار بگیرد. از لحاظ ساخت و ارتباطات اجتماعی مردم در زمینهی اقتصاد و بقیهی موارد، ارتباط مردم با یکدیگر، باید ارتباطات سالم، قوی و نشاندهندهی پیشرفت و شکوفایی باشد؛ باید استعدادها در آن جامعه بشکفد. همهی انسانها بتوانند در آن با توانِ خدادادهی خود در پیشبرد اهداف زندگی، به یکدیگر کمک و با هم همکاری کنند. در آن جامعه باید عدالت اجتماعی باشد. عدالت به معنای یکسان بودنِ همهی برخورداریها نیست؛ به معنای یکسان بودن فرصتهاست؛ یکسان بودن حقوق است. همه باید بتوانند از فرصتهای حرکت و پیشرفت بهرهمند شوند. باید سرپنجهی عدالت گریبان ستمگران و متجاوزانِ از حدود را بگیرد و مردم به این، اطمینان پیدا کنند.
در چنین جامعهای، معنویت و اخلاق هم باید به قدرِ حرکت پیشروندهی مادی پیشرفت کند. دلهای مردم با خدا و معنویات آشنا بشود. انس با خدا، انس با عالم معنا، ذکر الهی و توجه به آخرت در یک چنین جامعهای بایستی رایج شود. اینجاست که آن خصوصیت استثنایی جامعه و تمدن اسلامی، خود را نشان میدهد؛ ترکیب و آمیختگی دنیا و آخرت با هم.
تمدن مادیِ غرب در علم و تکنولوژی پیشرفت کرد. در روشهای پیچیدهی مادی، توفیقات بزرگی به دست آورد؛ اما در کفهی معنوی روزبهروز بیشتر خسارت کرد. نتیجه این شد که علم و پیشرفت تمدن مادیِ غرب، به ضرر بشریت تمام شد. علم باید به سود بشریت تمام شود. سرعت و سهولت و ارتباطات زوددسترس، باید در خدمت آرامش و امنیت و راحتی مردم باشد. آن علمی که از ترس دستاورد آن - یعنی از ترس بمب اتم و موشک دوربُرد و انفجار نادانسته - مردم شب و روز نداشته باشند، آن علم برای بشریت مفید نیست. دنیای غرب با پیشرفت علمیِ خود، در این دام خطرناک افتاد.
تمدن و فکر اسلامی، پیشرفت مادی را میخواهد؛ اما برای امنیت مردم، آسایش مردم، رفاه مردم و همزیستیِ مهربانانهی مردم با یکدیگر۱۳۸۵/۰۸/۲۰
67. هدف، باید همان چیزی باشد که من بارها گفتهام. کشور باید در علم، در دانش و به تبع علم و دانش، در آنچه که مترتب بر علم است، در رتبههای اول جهان قرار بگیرد. نمیگویم پنج سال دیگر، ده سال دیگر؛ نه، هدف را بگیرید پنجاه سال دیگر؛ اما باید برویم و برسیم و این، به همت احتیاج دارد و من به شما عرض بکنم: مطمئن باشید این ملت، آن ملتی است که اگر این حرکت را بکند، خواهد رسید. همهی ملتها اینطور نیستند؛ بعضی ملتها این استعداد را ندارند؛ بعضی ملتها این موقعیتِ جغرافیایی را ندارند؛ بعضی ملتها این گذشتهی فرهنگی را ندارند؛ این میراث عظیم و غنی را ندارند؛ بعضی ملتها استعداد انسانیشان اینقدر نیست. ملتها همه یکجور نیستند؛ اما این ملت از همهی این جهات تواناییهایی دارد که اگر این همت را بکند و این تصمیم را بگیرد، خواهد رسید. این ایران نمیتواند ایرانِ دورهی قاجار و پهلوی بماند. این ایران، ایرانِ دورهی اسلامی است؛ باید بتوانیم در قلهی تمدن بشری قرار بگیریم که حق ماست؛ به خاطر اسلاممان، به خاطر ایمانمان، به خاطر استعدادمان، به خاطر ایرانی بودنمان.۱۳۸۵/۰۸/۱۹
بیانات در دیدار نخبگان استان سمنان
68. برای یک کشور خیلی مهم است که اولاً، نیازهای حقیقی و اساسی خودش را درست بشناسد و تصمیم بگیرد که این نیازها را برطرف کند؛ ثانیاً، ابزار برطرف کردن این نیازها را که در درجهی اول، فکر و نیروی انسانی است، در اختیار داشته باشد؛ این برای یک کشور خیلی مهم و تاریخساز است؛ این تمدنساز است. فرقِ کشورهایی که میتوانند سرنوشت خود و بلکه بخشی از دنیا را به دست بگیرند، با آن کشورهایی که مثل پر کاهی در امواج سیاستهای جهانی به این طرف و آن طرف میروند، در همین است. کلید اصلی هم علم و بر اثر علم، فناوری است؛ بایستی آن کشور و ملتی که تصمیم دارد سرنوشت خودش را خودش بسازد و خودش، خودش را به خوشبختی برساند، این کلید را پیدا کند.۱۳۸۵/۰۳/۲۵
بیانات در دیدار مسئولان سازمان انرژی اتمی و کارشناسان هستهای
69. ما ملت مسلمانی هستیم. این ملت، با ارادهی راسخ عمومی توانسته است یک نظام مطابق با ایمان و اعتقاد خود را در این کشور سر کار بیاورد. هدف این نظام چیست؟ هدف این ملت چه بود؟ هدف این بود که این کشور با این نظام بتواند از همهی خوبیها و پیشرفتها و خیرات و برکاتی که خدای متعال به ملتهای مؤمن وعده داده است، برخوردار شود؛ یعنی یک کشورِ اسلامی بشود. کشور اسلامی یعنی کشوری که اسلامِ حیاتبخش، اسلامِ نشاطآور، اسلامِ تحرکآفرین، اسلامِ بدون کجاندیشی و تحجر و انحراف، اسلامِ بدون التقاط، اسلامِ شجاعتبخش به انسانها، و اسلامِ هدایت کنندهی انسانها به سوی علم و دانش بر آن حاکم است؛ اسلامی که با همان شکلی که در قرن اولِ اسلامی به آن عمل شد، توانست یک مجموعهی پراکنده را به اوج تمدن تاریخی و جهانی برساند و تمدن و دانش او بر دنیا سیطره پیدا کند. سیطره و تسلط علمی به دنبال خود عزت سیاسی هم میآورد؛ رفاه اقتصادی هم میآورد؛ فضایل اخلاقی هم میآورد؛ اگر کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی شود.
برای این که این کار تحقق پیدا کند، در درجهی اول ما یک حرکت انقلابی لازم داشتیم؛ برای اینکه بنای ضایع و پوسیده و کج و بدبنیان رژیمهای استبدادی را از بین ببریم. این کار را ملت با کمال قدرت و با موفقیتِ کامل انجام داد. بعد از آن که این حرکت عظیم را ملت عزیز ما انجام داد، حرکت بعدی این بود که یک نظام اسلامی - یعنی ترتیب ادارهی کشور، همانطوری که اسلام گفته است - در این کشور به وجود بیاورید. این کار را هم ملت ما با موفقیت انجام داد. قانون اساسی تنظیم شد؛ آرایش و چینش سیاسی به وجود آمد؛ مردمسالاری دینی بر این مملکت حاکم شد و مردم مسؤولان کشور را - از رهبری گرفته تا ریاست جمهوری تا دیگر مسؤولان - مستقیم یا غیر مستقیم انتخاب میکنند.
دین، مایه و پایه و محور قانون و اجرا در این کشور است. حرکت مردم به سمت اهداف و آرمانهای دینی است؛ این معنای نظام اسلامی است؛ این تحقق پیدا کرد؛ لیکن کافی نیست. برای اینکه آن مقصود - یعنی کشور اسلامی - به طور کامل محقق شود، احتیاج است که دستگاه حاکمهی کشور در عمل خود، در سازماندهی خود و در چگونگی رفتار خود، به طور کامل اسلامی عمل کند؛ که من چند سال قبل عرض کردم که مرحلهی بعد از نظام اسلامی، دولت اسلامی است. در این راه هم حرکت کردیم. مسؤولان مؤمنی، وزرای خوبی، نمایندگان خوبی، رؤسای جمهور باایمانی، یکی پس از دیگری امور کشور را بر عهده گرفتند؛ اما دولت اسلامییی که بتواند مقاصدی را که ملت ایران و انقلاب عظیم آنها داشت، تأمین کند، دولتی است که در آن رشوه نباشد، فساد اداری نباشد، ویژهخواری نباشد، کمکاری نباشد، بیاعتنایی به مردم نباشد، میل به اشرافیگری نباشد، حیف و میل بیتالمال نباشد، و دیگر چیزهایی که در یک دولت اسلامی لازم است. در تعالیم امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه، همهی اینها وجود دارد. نگویند اینها مربوط به هزاروچهارصد سال قبل است. این حرفهای تکراری و شبهههای صدها بار رد شده را بعضیها باز تکرار میکنند.
حقایق بشری و اصالتهای بشری با گذشت زمان تغییر پیدا نمیکنند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا پایان دنیا، همیشه عدالت را دوست داشتهاند و به عدالت نیازمند بودهاند؛ این تغییر پیدا نمیکند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا آخر دنیا به مسؤولانی که نسبت به آنها وفادار باشند، در خدمت آنها باشند و برای آنها صادقانه عمل کنند، احتیاج دارند؛ اینها که تغییرپذیر نیست. درس امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه ناظر به این چیزهاست. این اصالتها و این ثوابتِ حیات بشری در طول تاریخ را امیرالمؤمنین بیان میکند؛ ما آنها را میخواهیم؛ والّا ما که نمیگوییم اگر خواستیم از این شهر به آن شهر برویم، مثل زمان امیرالمؤمنین برویم؛ نه، حالا با هواپیما بروید، ممکن است ده سال دیگر با یک وسیلهی بسیار تندروتر از هواپیما حرکت کنید. آن روز، نامه میفرستادند، که دو ماه در راه بود؛ امروز شما با اینترنت لحظه به لحظه با آن طرف دنیا حرف میزنید. اینها متغیرات است، اما عدالت و صلاح مسؤولان همیشه لازم است؛ حیف و میل نکردن اموال مردم که دست من و امثال من است، همیشه لازم است؛ اینکه تغییرپذیر نیست. اگر به توفیق الهی بتوانیم در این جهت خود را کامل کنیم و قدمهایی را که تا امروز بحمداللَّه برداشته شده، کامل کنیم، آن وقت کشور اسلامی به همان شکلی که گفتم، به وجود خواهد آمد؛ یعنی دولت اسلامی میتواند کشور اسلامی به وجود بیاورد.
من و امثال من اگر خودمان صادق باشیم، میتوانیم مردم را صادق بار بیاوریم. اگر خود ما اسیر هوی و هوس نباشیم، میتوانیم مردم را آزاد از هوی و هوس بار بیاوریم. اگر ما شجاع باشیم، میتوانیم مردم را شجاع بار بیاوریم. اگر من و امثال من اسیر هوی و هوس و دنبال طمع و بنده و ذلیلِ ترس و طمع خود بودیم، نمیتوانیم مردم را با فضایل بار بیاوریم. این بسته به شانس و اقبال هر کسی است که در گوشهیی معلم خوبی پیدا کند و به صورت فردی تکامل یابد؛ جامعه پیش نخواهد رفت. دولت اسلامی است که کشور اسلامی به وجود میآورد. وقتی کشور اسلامی پدید آمد، تمدن اسلامی به وجود خواهد آمد؛ آن وقت فرهنگ اسلامی فضای عمومی بشریت را فرا خواهد گرفت. اینها همهاش با مراقبت و با تقوا عملی است؛ تقوای فردی و تقوای جماعت و امت.۱۳۸۴/۰۵/۲۸
70. حقایق بشری و اصالتهای بشری با گذشت زمان تغییر پیدا نمیکنند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا پایان دنیا، همیشه عدالت را دوست داشتهاند و به عدالت نیازمند بودهاند؛ این تغییر پیدا نمیکند. انسانها از اول تاریخ تا امروز و از امروز تا آخر دنیا به مسئولانی که نسبت به آنها وفادار باشند، در خدمت آنها باشند و برای آنها صادقانه عمل کنند، احتیاج دارند؛ اینها که تغییرپذیر نیست. درس امیر المؤمنین در نهج البلاغه ناظر به این چیزهاست. این اصالتها و این ثوابتِ حیات بشری در طول تاریخ را امیر المؤمنین بیان میکند؛ ما آنها را میخواهیم؛ و الّا ما که نمیگوییم اگر خواستیم از این شهر به آن شهر برویم، مثل زمان امیر المؤمنین برویم؛ نه، حالا با هواپیما بروید، ممکن است ده سال دیگر با یک وسیلهی بسیار تندروتر از هواپیما حرکت کنید. آن روز، نامه میفرستادند، که دو ماه در راه بود؛ امروز شما با اینترنت لحظه به لحظه با آن طرف دنیا حرف میزنید. اینها متغیرات است، اما عدالت و صلاح مسئولان همیشه لازم است؛ حیف و میل نکردن اموال مردم که دست من و امثال من است، همیشه لازم است؛ اینکه تغییرپذیر نیست. اگر به توفیق الهی بتوانیم در این جهت خود را کامل کنیم و قدمهایی را که تا امروز بحمد اللّه برداشته شده، کامل کنیم، آن وقت کشور اسلامی به همان شکلی که گفتم، به وجود خواهد آمد؛ یعنی دولت اسلامی میتواند کشور اسلامی به وجود بیاورد.
من و امثال من اگر خودمان صادق باشیم، میتوانیم مردم را صادق بار بیاوریم. اگر خود ما اسیر هوی و هوس نباشیم، میتوانیم مردم را آزاد از هوی و هوس بار بیاوریم. اگر ما شجاع باشیم، میتوانیم مردم را شجاع بار بیاوریم. اگر من و امثال من اسیر هوی و هوس و دنبال طمع و بنده و ذلیلِ ترس و طمع خود بودیم، نمیتوانیم مردم را با فضایل بار بیاوریم. این بسته به شانس و اقبال هرکسی است که در گوشهیی معلم خوبی پیدا کند و به صورت فردی تکامل یابد؛ جامعه پیش نخواهد رفت. دولت اسلامی است که کشور اسلامی به وجود میآورد. وقتی کشور اسلامی پدید آمد، تمدن اسلامی به وجود خواهد آمد؛ آن وقت فرهنگ اسلامی فضای عمومی بشریت را فراخواهد گرفت. اینها همهاش با مراقبت و با تقوا عملی است؛ تقوای فردی و تقوای جماعت و امت.۱۳۸۴/۰۵/۲۸
71. بنده دو سه سال قبل در یکی از همین جلسات گفتم ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحلهی بعد تشکیل دولت اسلامی است، مرحلهی بعد تشکیل کشور اسلامی است، مرحلهی بعد تشکیل تمدن بینالملل اسلامی است. ما امروز در مرحلهی دولت اسلامی و کشور اسلامی قرار داریم؛ باید دولت اسلامی را ایجاد کنیم. امروز دولت ما - یعنی مسؤولان قوهی مجریه، قوهی قضاییه، قوهی مقننه، که مجموع اینها دولت اسلامی است - سهم خوبی از حقایق اسلامی و ارزشهای اسلامی را دارد؛ اما کافی نیست؛ اولش خود من. باید بیشتر به سمت اسلامی شدن، مسلمان شدن و مؤمنانه و مسلمانانه زندگی کردن برویم. باید به سمت زندگی علوی برویم. رفتن به سمت زندگی علوی معنایش این نیست که اگر آن روز لُنگ میبستند و راه میرفتند، امروز هم لُنگ ببندیم و راه برویم؛ نه، امروز دنیا پیشرفته است. باید روح زندگی علوی - یعنی عدالت، تقوا، پارسایی، پاکدامنی، بیپرواییِ در راه خدا و میل و شوق به مجاهدتِ در راه خدا - را در خودمان زنده کنیم؛ باید به سمت اینها برویم؛ این اساسِ کار ماست. و به شما عرض کنم، در آن صورت کارآمدی جمهوری اسلامی هم مضاعف خواهد شد؛ چون مشکل اساسییی که ممکن است برای نظام اسلامی پیش بیاید، کارآمدی در نگاه جهانی است؛ بگویند آیا توانستند این کار را بکنند، توانستند آن کار را بکنند؟ اگر ما قدمبهقدم تحول درونی خود را جدی بگیریم و پیش ببریم و پایبندی خود را به ارزشها و اصولِ خود عملاً نشان دهیم، کارایی و توفیقات ما هم بیشتر خواهد شد. البته دشمنان نمیخواهند؛ جنجال و هیاهو میکنند؛ اهمیتی هم ندارد.۱۳۸۳/۰۸/۰۶
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
72. امروز برای اولین بار در تاریخ کشور ما - بلکه در تاریخ کشورهای اسلامی - بعد از صدر اسلام، دین منشأ و منبع قدرت و تدبیر امور و اداره ی جامعه شده است. شاخص، بودن و نبودن روحانی نیست؛ شاخص، بودن دین و نبودن دین است. مجلس قانونگذار ما، مجلس شورای اسلامی است؛ یعنی ملاک قبول و عدم قبول قوانین ما، انطباق و عدم انطباقِ با دین است - شورای نگهبان - یعنی قوه ی مجریه ی کشور و همه ی بازوان و دستان و سرانگشتان اداره ی کشور، به یک منشأ دینی متصل می شود؛ اینها خصوصیات اصلی جامعه ی امروز ماست؛ این در گذشته سابقه نداشته است. اگر می بینید جبهه ی عظیم کفر و استکبار در همه ی اشکال گوناگون آن با این نقاط بشدت معارضه می کند، به خاطر این است. با شورای نگهبان سخت مخالفند؛ با مجلسی که شورای اسلامی باشد، بشدت مخالفند؛ با رئیس جمهوری که دم از اسلام بزند، بشدت مخالفند؛ به طریق اولی با رهبری و ولایت فقیه صددرصد مخالفند؛ چون اینها نقطه های اساسی یی است که حرکت و جهتگیری اسلامیِ نظام را تأمین می کند. اگر در تاریخ همین طور عقب بروید، این وضعیت تا صدر اسلام سابقه ندارد. اگر این کشور توانست در میدانهای تحرک و پیشرفت مادی به موفقیتهایی دست پیدا کند؛ اگر توانست علم و فناوری و صنعت پیدا کند؛ اگر توانست یک سیاست بین المللی و یک دیپلماسی قوی پیدا کند؛ اگر توانست اقتصاد جامعه را سر و سامان دهد؛ اگر توانست از منابع عظیم ثروت در زیر زمین و روی زمین، اعم از معدن و کشاورزی و امثال اینها استفاده کند؛ اگر توانست از سرزمین وسیع و متنوع ایران و موقعیت مهم سوق الجیشی آن استفاده کند؛ و خلاصه، اگر توانست با معیارهای پیشرفت جهانی و مدنی خودش را همراه کند، این اولین کشور و دولتی خواهد بود که توانسته است پیشرفت مادی را در زیر روشنیِ چراغ برافروخته ی فضیلت و معنویت به دست آورد؛ این می شود یک تمدن جدید؛ این در تاریخ کم سابقه است و در مقابل تمدن غربی یک پدیده ی بشدت هشداردهنده است. اگر در این مجموعه، شما نقش روحانیت را برجسته کردید، ببینید چقدر به این مدنیت خدمت کرده اید.۱۳۸۳/۰۳/۲۲
بیانات در دیدار طلاب مدرسه علمیه آیتالله مجتهدی
73. تمدن, تمدن اسلامی, تمدنسازی نوین اسلامی, پیشرفت علمی و فناوری, تولید علم, حرکت علمی ایران, علمآموزی, عرصه علم
بدون شک علم پایهی تمدّن است؛ اما شرط کافی برای یک مدنیّتِ درست نیست.۱۳۸۲/۰۲/۲۲
بیانات در دیدار اساتید دانشگاه شهید بهشتی
74. عزیزان من! برادران و خواهران من! فرزندان من! امروز چشم دنیای اسلام به شماست. شما اگر درست و منضبط و مسؤولانه زندگی کنید و در هر نقطهای که هستید - چه مسؤولان دولتی، چه شما مباشران کار در صحنه عمل - خوب کار و تلاش کنید، خواهید توانست هم کشور خود را به اوج عزّت، افتخار، سعادت، رفاه، علم و تمدّن برسانید، هم میتوانید همه ملتهای اسلامی را تشویق کنید که این راه پُرافتخار را بروند؛ آنها هم زنجیرها را پاره کنند و به راه رفاه، معنویت، مادیت و زندگی انسانی وارد شوند و انشاءاللَّه پیش بروند.۱۳۸۲/۰۲/۱۰
بیانات در دیدار جمعی از کارگران و معلمان
75. برای بیدار کردن عقل جمعی، چارهای جز مشاوره و مناظره نیست و بدون فضای انتقادی سالم و بدون آزادی بیان و گفتگوی آزاد با «حمایت حکومت اسلامی» و «هدایت علماء و صاحبنظران»، تولید علم و اندیشه دینی و در نتیجه، تمدنسازی و جامعهپردازی، ناممکن یا بسیار مشکل خواهد بود.۱۳۸۱/۱۱/۱۶
پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسیهای نظریهپردازی
76. از شورای محترم مدیریت حوزه علمیه قم میخواهم تا با اطلاع و مساعدت «مراجع بزرگوار و محترم» و با همکاری و مشارکت «اساتید و محققین برجسته حوزه»، برای بالندگی بیشتر فقه و اصول و فلسفه و کلام و تفسیر و سایر موضوعات تحقیق و تألیف دینی، و نیز فعال کردن «نهضت پاسخ به سؤالات نظری و عملی جامعه»، تدارک چنین فرصتی را ببینند. از شورای محترم انقلاب فرهنگی و بویژه ریاست محترم آن نیز میخواهم که این ایده را در اولویت دستور کار شورا برای رشد کلیه علوم دانشگاهی و نقد متون ترجمهای و آغاز «دوران خلاقیت و تولید» در عرصه علوم و فنون و صنایع و بویژه رشتههای علوم انسانی و نیز معارف اسلامی قرار دهند تا زمینه برای اینکار بزرگ بتدریج فراهم گردد و دانشگاههای ما بار دیگر در صف مقدم تمدنسازی اسلامی و رشد علوم و تولید فناوری و فرهنگ، قرار گیرند.۱۳۸۱/۱۱/۱۶
پاسخ به نامه جمعی از دانش آموختگان و پژوهشگران حوزه علمیه در مورد کرسیهای نظریهپردازی
77. باید امروز درصدد ساختن تمدّن خود باشیم و باور کنیم که ممکن است.۱۳۸۱/۰۷/۰۳
بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی
78. بدترین مشکلِ یک کشور این است که تمدّن و هویّت خود را فراموش کند. ما باید امروز در صدد ساختن تمدّن خود باشیم و باور کنیم که این ممکن است. در تبلیغات گذشته این کشور در خصوص ناتوانی ایرانی و توانایی غربیها آنقدر مبالغه شده که امروز اگر کسی بگوید ما کاری کنیم که غربیها به علم ما احتیاج پیدا کنند، میبینید که در دلها یک حالت ناباوری به وجود میآید: مگر چنین چیزی ممکن است؟ بله؛ من عرض میکنم میشود. شما همت کنید پنجاه سال دیگر اینطوری شود.۱۳۸۱/۰۷/۰۳
بیانات در دیدار جمعی از نخبگان علمی
79. فرآیند تحقّق هدفهای اسلامی، یک فرآیند طولانی و البته دشواری است. به طور نسبی انسان به آن اهداف نزدیک میشود؛ اما تحقّق آنها، بسیار طولانی است. قدم اوّل که پُرهیجانتر و پُرسروصداتر از همه است، ایجاد انقلاب اسلامی است. کار آسانی نبود؛ لیکن این آسانترین است. قدم بعدی، ترتّب نظام اسلامی بر انقلاب اسلامی است؛ یعنی ایجاد نظام اسلامی، که گفتیم نظام اسلامی، یعنی هندسهی عمومی جامعه، اسلامی بشود؛ که این هم شد. قدم بعدی - که از اینها دشوارتر است - ایجاد دولت اسلامی است. دولت نه به معنای هیأت وزیران؛ یعنی مجموعهی کارگزاران حکومت؛ یعنی من و شما. ما باید به معنای واقعی کلمه، در درون این نظامِ اسلامی، اسلامی شویم. این مشکلتر از مراحل قبلی است.
ما مسؤولان باید خود را بسازیم؛ مرتّب با خود کلنجار برویم؛ یکدیگر را به حق وصیت کنیم؛ یکدیگر را ارشاد کنیم؛ مثل آینهای در مقابل یکدیگر، عیوبمان را صادقانه به هم نشان دهیم؛ بنا را بر رفع عیب بگذاریم و خود را روزبهروز بهتر کنیم. هر کس هم که جدیداً مسؤولیت را بر عهده میگیرد، با این نیّت و با این هدف مسؤولیت را قبول کند که میخواهد برای خدمت به مردم، یک انسان صالح شود. آنوقت میشود تشکیل دولت اسلامی. قوای مقنّنه و قضایّیه و مجریّه و مسؤولان گوناگون ما باید بتوانند تا حدّ قابل قبولی خود را با این قالبها و معیارهای دینی و اخلاقیِ اسلامی تطبیق دهند. این مرحلهی سوم است؛ ما الان در این مرحله قرار گرفتهایم و باید دائم تلاش ما این باشد. اگر نمایندهی مجلسیم، اگر عضو دولتیم، اگر از مسؤولان قضایی هستیم، اگر روحانی هستیم، هر کجا قرار داریم، اوّلین و مهمترین وظیفه را اصلاح کار خود بدانیم؛ چون اصلاح شخص ما، صرفاً اصلاح شخص نیست؛ ما منشأ اثریم و یک کلمه حرف و یک امضاء و یک تصمیمگیری من و شما در جامعه تأثیر میگذارد. ما اگر خود را اصلاح کردیم، جامعه را اصلاح کردهایم. دورهی پیش از انقلاب گذشت که بعضی کسان فقط به خود میپرداختند. ما آن وقت به آنها ایراد میگرفتیم که به فکر جامعه و مردم هم باشید. گفت:
آن یک گلیم خویش به در میبَرد ز موج
وین سعی میکند که بگیرد غریق را
میگفتیم به فکر غریقها هم باشید؛ فقط به فکر نجات خودتان نباشید. الان آن زمان نیست؛ حالا من و شما اگر به فکر خودمان باشیم، به طور طبیعی غریقها را نجات دادهایم. اگر ما خود را اصلاح کنیم، جامعه اصلاح شده است. پس تشکیل دولت اسلامی، مرحلهی سوم است. بعد از این مرحله، مرحلهی تلألؤ و تشعشع نظام اسلامی است؛ یعنی مرحلهی ایجاد کشور اسلامی. اگر این مرحله به وجود آمد، آنوقت برای مسلمانهای عالم، الگو و اسوه میشویم: «لتکونوا شهداء علی النّاس». اگر توانستیم این مرحله را بهسلامت طی کنیم - که از همّت مردان و زنان مؤمن، این چیزها اصلاً بعید نیست - آنوقت مرحلهی بعدی، ایجاد دنیای اسلام است. ببینید؛ فرآیند تحقّق نظام اسلامی، همینطور قدم به قدم به نتایج نهایی خود نزدیک میشود. نمیشود توقّع داشت که من و شما خود را اصلاح نکنیم؛ اما دنیا را اصلاح کرده باشیم یا کشور، اسلامی شود؛ نه. ما باید به خود بپردازیم. پس یکی از چیزهایی که ما لازم داریم، استقامت و پایداری است. استقامت، یعنی مسیر و جهتگیری را گم نکنیم و مرتب خطاها را اصلاح کنیم و از اینکه به ما بگویند خطا کردهاید، بدمان نیاید..۱۳۸۰/۰۹/۲۱
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
80. شما جوانان بزرگترین مسؤولیت را دارید؛ مسؤولیتی که میتوانید آن را انجام دهید. عزیزان من! هر جوانی دوست میدارد کشوری که در آن زندگی میکند و خاکی که از آن روییده، عزیز، سربلند، مقتدر و برخوردار از همه زیباییها و نیکیها باشد؛ دلش میخواهد جامعه متمدّنی داشته باشد؛ دلش میخواهد از پیشرفتهای علمی و عملی برخوردار باشد. این آرزوی هر جوانی است. برای این، دو راه در پیش است: یک راه واقعی، یک راه کاذب و بدلی. راه واقعی را باید پیدا کرد، زحمات آن را پذیرفت و هزینهاش را هم باید پرداخت.
راه واقعی چیست؟ این است که جوان ایرانی تصمیم بگیرد در زمین خود، بذر خود را بپاشد؛ از اندوخته و ثروت فرهنگی خود استفاده کند؛ ارادهی خودش را به کار گیرد؛ برای شخصیت و استقلالِ خود ارزش قائل شود؛ جامه عاریت نخواهد و دنبال تقلید و عاریهگیریِ الگوهای بیگانه نباشد.
تمدّن واقعی برای مردم ما تمدّن ایرانی است؛ تمدنی است که متعلّق به خود ماست؛ از استعدادهای ما جوشیده وبا شرایط زندگی ما در هم آمیخته و چفت شده است. راه حلّ حقیقی، راه حلّ بومی است. باید بذر سالمِ خودمان را بپاشیم و مراقبت کنیم تا سبز شود؛ دنبال تقلید از این و آن نباشیم؛ دنبال سخن گفتن با زبان و لغت بیگانه و عاریه گرفتن از تجربههای دست چندم آنها نباشیم. نه اینکه از فرآوردههای علمی دیگران بهره نبریم؛ چرا،صددرصد معتقدم که باید از همه تجربههای علمیِ بشری بهره برد. پنجرهها را نمیبندیم؛ هرکس که در دنیا کار خوبی کرده، آن را انتخاب میکنیم.۱۳۸۰/۰۲/۱۲
بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت
81. تمدن واقعی برای مردم ما تمدن ایرانی است؛ تمدنی است که متعلق به خود ماست؛ از استعدادهای ما جوشیده و با شرایط زندگی ما در هم آمیخته و چفت شده است.۱۳۸۰/۰۲/۱۲
بیانات در دیدار جوانان و فرهنگیان در مصلّای رشت
82. ما میخواهیم آن نظامی، آن تشکیلاتی و آن حکومتی را که بتوان این هدفها را در آن محقق کرد، به وجود آوریم. این یک فرآیند طولانی و دشواری دارد و شروعش از انقلاب اسلامی است. البته انقلاب که میگوییم، حتما به معنای زد و خورد و شلوغ کاری و امثال اینها نیست؛ برخلاف آن برداشتهایی است که میبینیم در بعضی از نوشتهها خوششان میآید با کلمهی انقلاب بازی کنند! گاهی میخواهند انقلاب را به معنای شورش، اغتشاش، بینظمی و بیسامانی وانمود کنند و بگویند ما انقلاب نمیخواهیم؛ یعنی انقلاب چیز بدی است! این برداشتهای غلط از انقلاب است. انقلاب یعنی دگرگونی بنیادی. البته این دگرگونی بنیادی در اغلب موارد بدون چالشهای دشوار و بدون زورآزمایی، امکانپذیر نیست؛ اما معنایش این نیست که در انقلاب حتما بایستی اغتشاش و شورش و امثال اینها باشد؛ نه، ولی هر شورش و هر اغتشاش و هر تهیج عام و تودهای هم معنایش انقلاب نیست؛ هر تحولی هم معنایش انقلاب نیست؛ انقلاب آنجایی است که پایههای غلطی برچیده میشود و پایههای درستی به جای آن گذاشته میشود. این قدم اول است. انقلاب که تحقق پیدا کرد، بلافاصله بعد از آن، تحقق نظام اسلامی است. نظام اسلامی، یعنی طرح مهندسی و شکل کلی اسلامی را در جایی پیاده کردن. مثل اینکه وقتی در کشور ما نظام سلطنتی استبدادی فردی موروثی اشرافی وابسته برداشته شد، به جای آن، نظام دینی تقوایی مردمی گزینشی جایگزین میشود؛ با همین شکل کلی که قانون اساسی برایش معین کرده، تحقق پیدا میکند؛ یعنی نظام اسلامی. بعد از آن که نظام اسلامی پیش آمد، نوبت به تشکیل دولت اسلامی به معنای حقیقی میرسد؛ یا به تعبیر روشنتر، تشکیل منش و روش دولتمردان - یعنی ماها - به گونه اسلامی؛ چون این در وهلهی اول فراهم نیست؛ بتدریج و با تلاش باید به وجود آید. مسوولان و دولتمردان باید خودشان را با ضوابط و شرایطی که متعلق به یک مسوول دولت اسلامی است، تطبیق کنند. یا چنان افرادی - اگر هستند - سر کار بیایند؛ یا اگر ناقصند، خودشان را به سمت کمال در آن جهت حرکت دهند و پیش ببرند. این مرحله سوم است که از آن تعبیر به ایجاد دولت اسلامی میکنیم. نظام اسلامی قبلا آمده، اکنون دولت باید اسلامی شود. دولت به معنای عام، نه به معنای هیات وزرا؛ یعنی قوای سهگانه، مسوولان کشور، رهبری و همه. مرحلهی چهارم - که بعد از این است - کشور اسلامی است. اگر دولت به معنای واقعی کلمه اسلامی شد، آنگاه کشور به معنای واقعی کلمه اسلامی خواهد شد؛ عدالت مستقر خواهد شد؛ تبعیض از بین خواهد رفت؛ فقر بتدریج ریشهکن میشود؛ عزت حقیقی برای مردم به وجود میآید؛ جایگاهش در روابط بینالملل ارتقا پیدا میکند؛ این میشود کشور اسلامی. از این مرحله که عبور کنیم، بعد از آن، دنیای اسلامی است. از کشور اسلامی میشود دنیای اسلامی درست کرد. الگو که درست شد، نظایرش در دنیا به وجود میآید.۱۳۷۹/۰۹/۱۲
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
83. خط کلّی نظام اسلامی چیست؟ اگر بخواهیم پاسخ این سؤال را در یک جمله ادا کنیم، خواهیم گفت خط کلّی نظام اسلامی، رسیدن به تمدّن اسلامی است. این یک پاسخ کلّی و قابل توضیح و تشریح. البته اینکه در مقابل تمدّن کنونی بشر - یعنی تمدّن مادّی غرب - میتواند تمدّن دیگری مطرح شود یا نه و این تمدّن برای پیدایش خود و سپس برای ماندگاری و استواری خود، از چه عناصر و از چه عواملی کمک خواهد گرفت، در اینباره سخنها هست. اگر شما به بلندگویانِ تمدّن کنونی غرب مراجعه کنید، آنها خواهند گفت تمدّن مادّی غرب ابدی و تغییرناپذیر است. از اوایلی که این تمدّن اوج گرفته بود - یعنی از قرن نوزدهم میلادی - بحث معارضهی سنّت و مدرنیته را مطرح کردند. یعنی همهی آنچه که این تمدّن تقدیم بشریّت میکند، چیزهای مدرن و نو و تازه و اجتنابناپذیر و جذّاب و خواستنی است و هرچه در مقابل آن است، این سنّت است، این منسوخ است، این قدیمی است، این زوالپذیر است. این بحث را شما امروز هم گاهی در برخی از محافل روشنفکری ما میبینید؛ اما این بحثِ نویی نیست؛ این بحثِ قرن نوزدهمیِ دنیای غرب است که ادامه پیدا کرده است؛ با این هدف که تمدّن غرب در راه خود، همهی فرهنگها را، همهی تمدّنها را، همهی زیرساختهای مدنی را، همهی روابط انسانی و اجتماعی را، همهی آن چیزی را که تمدّن غرب آن را نمیپسندد، از سر راه خود بردارد و حاکمیت مطلق خود را با پشتوانهی قدرت مادّی و سرمایهداری از یک سو، قدرت نظامی و سیاسی از یک سو، قدرت رسانهیی از یک سو، ابدی کند.
شما دیدید وقتی که نظام مارکسیستی در شوروی سابق و اروپای شرقی برافتاد - با اینکه نظام مارکسیستی تمدّنی جدید و نو نبود؛ تفکّری بود بر اساس همان تمدّن غربی؛ عمدتاً با همان پایههای تفکّر و تمدّن غربی؛ با همان پایههای مادّی؛ درعینحال با دستگاه سرمایهداری غرب و نگهبانان و افسونگرانِ پاسدار تمدّن غربی معارضهای داشت - مسألهی نظم نوین جهانی و مسألهی تک ابرقدرتی در دنیا را مطرح کردند. یعنی امروز تمدّن غرب حتی در میان اجزای خود، آن وحدت و انسجام و آن یگانگی و صداقت لازم را ندارد. یک نقطه که یک رشد مادّی بیشتری کرده است، بنا به طبیعت تمدّن مادّی، افزونطلب است؛ کلیّتطلب است؛ تمامیّتطلب است و بقیهی بخشها را نادیده میگیرد.
در تمدّن مادی غرب - همچنان که در همین ماههای جاری در دنیا مشاهده کردید - هرچه حرف میزنند، طرّاحی هزارهی دوم را میکنند! حالا مگر تمدّن مادّی غرب، سرتاسر هزارهی اوّل را فرا گرفته بود که شما میخواهید هزارهی دوم را هم به آن ملحق کنید؟! مگر بشر از این دو، سه قرنی که از سیطرهی تمدّن مادّی غرب گذشته، راضی است؟! مگر تمدّن مادّی غرب توانسته است زخمهای کهنهی بشریّت را علاج کند؟! آیا فقر در دنیا از بین رفت؟ آیا گرسنگی از بین رفت؟ آیا ظلم و تبعیض از بین رفت؟ آیا آرامش خاطر انسان تأمین شد؟ آیا مهربانی و صفای میان انسانها تأمین شد؟ یا بعکس، تمدّن مادّی غرب در دورهی استعمار، سپس در دورهی استثمار - که سلطهی حکومتهای غربی در دورهی استثمار، مثل دورهی استعمار، مستقیم نبود؛ به شکل استثمار نیروها در دنیای عقبافتاده و فقیر بود؛ همان سلطهی پنهانی قاهری که همهی سرمایهها و همهی نیروها را از آنها میربود و در خود هضم میکرد و جیب کمپانیهای سرمایهداری را بیشتر میانباشت - و سپس در دورهی رسانه و در دورهی ارتباطات - یعنی امروز - در همهی این سه دوره، با زور، با قدرتنمایی، با زورگویی، با ایجاد اختناقِ طرف مقابل و صف مقابل همیشه وارد میدان شده است؛ در حالی که در بالاترین مراکز خود هنوز تبعیض هست؛ تبعیض نژادی هست؛ فاشیسم هست! با این سابقه، با این همه گرفتاری، با این همه مشکلات، تمدّن مادّی غرب ادّعای ابدیّت میکند! اما این ادّعا، ادّعای واهی، غیرعملی و ناکام است.
آری؛ بیشک تمدّن اسلامی میتواند وارد میدان شود و با همان شیوهای که تمدّنهای بزرگ تاریخ توانستهاند وارد میدان زندگی بشر شوند و منطقهای را - بزرگ یا کوچک - تصرّف کنند و برکات خود یا صدمات خود را به آنها برسانند، این فرآیند پیچیده و طولانی و پُرکار را بپیماید و به آن نقطه برسد. البته تمدّن اسلامی به صورت کامل در دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه ارواحنافداه است. در دوران ظهور، تمدّن حقیقی اسلامی و دنیای حقیقی اسلامی به وجود خواهد آمد. بعضی کسان خیال میکنند دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه، آخرِ دنیاست! من عرض میکنم دوران ظهور حضرت بقیةاللَّه، اوّلِ دنیاست؛ اوّلِ شروع حرکت انسان در صراط مستقیم الهی است؛ با مانع کمتر یا بدون مانع؛ با سرعت بیشتر؛ با فراهم بودن همهی امکانات برای این حرکت. اگر صراط مستقیم الهی را مثل یک جادهی وسیع، مستقیم و همواری فرض کنیم، همهی انبیا در این چند هزار سال گذشته آمدهاند تا بشر را از کورهراهها به این جاده برسانند. وقتی به این جاده رسید، سیرْ تندتر، همهجانبهتر، عمومیتر، موفقتر و بیضایعات یا کمضایعاتتر خواهد بود. دورهی ظهور، دورهای است که بشریّت میتواند نفس راحتی بکشد؛ میتواند راه خدا را طی کند؛ میتواند از همهی استعدادهای موجود در عالم طبیعت و در وجود انسان به شکل بهینه استفاده کند. امروز از امکانات بشر استفادهی بهینه نمیشود؛ استعدادها ضایع و نابود میشود؛ استعدادهای طبیعی هم همینطور. همهی این پدیدههایی که شما میبینید علیه محیط زیست و در آلودهسازی محیط زیست وجود دارد، ناشی از بد استفاده کردن از امکانات طبیعی است. بشر در این راه افتاده است و پیش میرود؛ اما این راه درستی نیست؛ راه منحصری نیست. راه دانش، راههای فراوانی است. بشر میتواند در سایهی نظام الهی آن راه را بیابد و طی کند. فعلاً نمیخواهیم وارد این بحث شویم؛ این بحث مجال وسیعتری میطلبد. بههرحال خطّی که نظام اسلامی ترسیم میکند، خطّ رسیدن به تمدّن اسلامی است.
زوال تمدّنها معلول انحرافهاست. تمدّنها بعد از آنکه به اوجی رسیدند، به خاطر ضعفها و خلأها و انحرافهای خود رو به انحطاط میروند. ما نشانهی این انحطاط را امروز در تمدّن غربی مشاهده میکنیم، که تمدّنِ علم بدون اخلاق، مادیّتِ بدون معنویّت و دین و قدرتِ بدون عدالت است. وقتی که در فلسطین اشغالی، در خانهی مردمی که خودِ صاحبخانهها از زندگی در آن یا از زندگی آسوده در آن محرومند، یک فلسطینی از سرِ ناچاری حرکتی انجام دهد و آسیبی به یک صهیونیستِ بیگانهی غریبهی بهزور آمده بخورد، همهی دستگاههای تبلیغاتی غرب بسیج میشوند تا این حادثه را بزرگ کنند! اگر کسی کشته شده باشد، عکس پدر او، مادر او، بچهی او، خواهر او، گریهها و ناراحتیهایشان، در مجلاّت امریکایی و سایر مجلات دنیا چاپ میشود! اما امروز یک کودک، یک نوجوان، در آغوش پدرش و در مقابل چشم او، در فلسطین کشته میشود؛ زن و مرد و کودک نمازگزار در مسجدالاقصای مسلمانان به گلوله بسته میشوند. دستگاههای ارتباطاتی جمهوری اسلامی روز اوّل با اروپا تماس گرفتند که خبرهای اروپا را کسب کنند، از آن طرف به آنها گفتند که اینجا هیچ خبری نیست! حادثهی به این عظمت، در روزهای اوّل و دوم، در اروپا و در منطقهی سلطهی تمدّن غربی، هیچ خبری نیست! تا وقتی که بتدریج تظاهرات اوج میگیرد، مردم در همه جا بلند میشوند، صدای اعتراضها بلند میشود؛ آن دستگاههایی که مدّعی طرفداری از حقوق بشرند، مدّعی اطّلاعرسانیاند، آن وقت مجبور میشوند یک اطّلاعی، آن هم البته ناقص و نه کامل، یکجانبه و نه عادلانه، به سود غاصب و نه به سود مردم مظلوم بدهند! اینها همه نشانههای شکست و انحطاط تمدّن غرب است.
البته نه پیدایش و نه زوال تمدّنها، مسألهای دفعی نیست؛ یک مسألهی تدریجی و تاریخی است؛ اما اینها نشانههایش است. امروز بسیاری از متفکّران غرب هم به این حقیقت توجّه پیدا کردهاند، هشدار میدهند و میگویند. بنابراین هیچ شگفتی نباید داشت از اینکه برقی از گوشهای بجهد؛ همچنانی که همهی تمدّنهای عالم به وجود آمدهاند، یک فکر نو، یک پیشنهاد نو برای بشریت مطرح شود و بر اساس آن فکر، یک نظام سیاسی در گوشهای از دنیا بتواند یک ملت را گرد هم جمع کند؛ آن ملت ایستادگی کند؛ آن مردم به شرایط لازمی که خواهم گفت، عمل کنند؛ زبدگان و نخبگان و خواص جامعه نقشهای خود را پیدا کنند و طبق آن عمل کنند. لذا هیچ بُعدی ندارد - بلکه نتیجهای حتمی است - که این تمدّن مثل همهی تمدّنهای دیگر رشد خواهد کرد؛ مثل خورشیدی که بتدریج بالا میآید و به وسطالسماء میرسد، اشعّه و انوار خود را به نقاط مختلف دنیا خواهد تابانید. بنابراین، این نظام اسلامی، نظامی است که یک خطِّ حرکت معقول و منطقی برای خود تصویر کرده است. این سیْری نیست که بتواند متوقّف شود؛ این سیْری هم نیست که مراحل گوناگونی که در آن هست، برای آن دائمی و ابدی باشد. یک حرکت تکاملی است. از آغاز انقلاب اسلامی این حرکت به وجود آمد؛ این برق در این نقطه از عالم درخشید؛ چشمهایی را خیره کرد؛ بعد هم این توفیق را پیدا کرد که نظام اسلامی را به وجود بیاورد؛ این نظام اسلامی هم از آغاز تشکیل، با چالشهای خود، با مشکلات خود، با امکانات خود، حرکتی را آغاز کرده است و پیش میرود. این خط اگر با جدیّت، با پشتکار، با شناخت آنچه که لازم است، با عمل به آنچه که وظیفه است، ادامه پیدا کند، سرنوشت حتمی عبارت است از اینکه تمدّن اسلامی یک بار دیگر بر مجموعهی عظیمی از دنیا، پرتوِ خود را بگستراند. نه به معنای اینکه لزوماً نظام سیاسیِ اسلامی در نقاط دیگر جهان هم قبل از عصر ظهور گسترش پیدا کند؛ نه. معنایش این نیست؛ بلکه تمدّن بر اساس یک فکر جدید، یک حرف جدید، یک نگاه جدید به مسائل بشر و مسائل انسانیت و علاج دردهای انسانیت است؛ یک زبان نویی است که دلهای نسلهای نوی انسان و قشرهای محروم جوامع گوناگون، آن زبان را میفهمند و درک میکنند. به معنای رساندن یک پیام است به دلها، تا بتدریج در میان جوامع مختلف گسترش و رشد پیدا کند. این امری است که شدنی است. با وضعی که امروز من در کشورمان مشاهده میکنم، با ریشههای عمیقی که تفکّر اسلامی در کشور ما دارد، با حرکت بسیار وسیع و گستردهای که از اوّل انقلاب در راه تعمیق این اندیشه آغاز شده است و امروز به جاهای خوبی هم رسیده است، به نظرم میرسد که این آینده برای نظام اسلامی، یک آیندهی قطعی و اجتنابناپذیر است.
مطلب دوم این است که نقشآفرینان اصلی در این عرصه چه کسانی هستند؟ ما میخواهیم ببینیم روحانیت در این میان کجا قرار دارد و شما طلاّب جوان و فضلای جوان - کسانی که نقد ارزشمند جوانی خود را برداشتید و به این حوزه آوردید - میخواهید این سرمایه را برای چه و در کجا مصرف کنید؟ نقشآفرینان اصلی در اینجا چه کسانی هستند؟ اولاً باید معلوم باشد که این حرکت عظیم نظام اسلامی و حرکت به سمت آن آیندهی آرمانی - که ایجاد تمدّن اسلامی است؛ یعنی تمدّنی که در آن، علم همراه با اخلاق است؛ پرداختن به مادّیات، همراه با معنویّت و دین است؛ و قدرت سیاسی، همراه با عدالت است - یک حرکت تدریجی است. البته پُرهیجان است؛ اما هر کس بداند چه کار میکند. هر قدمی که برمیدارد، برای او هیجانانگیز است؛ اما این کار عظیم و ماندگار تاریخی، این کاری که سر و کارش با نسلها و قرنهاست، این را نباید با کارهای دفعی، جزئی و شعاری اشتباه کرد. این کاری است که باید گام به گام، هر گامی محکمتر از گام قبل، با نگاه دقیق نسبت به هر قدمی که برمیداریم و با دید نافذ نسبت به مسیری که طی میکنیم، همراه باشد.۱۳۷۹/۰۷/۱۴
بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه
84. برای ایجاد یک تمدّن اسلامی - مانند هر تمدّن دیگر - دو عنصر اساسی لازم است: یکی تولید فکر، یکی پرورش انسان. فکر اسلامی مثل یک دریای عمیق است؛ یک اقیانوس است. هر کس که لب اقیانوس رفت، نمیتواند ادّعا کند که اقیانوس را شناخته است. هر کس هم که نزدیک ساحل پیش رفت و یا چند متری در آب در یک نقطهای فرو رفت، نمیتواند بگوید اقیانوس را شناخته است. سیْر در این اقیانوس عظیم و رسیدن به اعماق آن و کشف آن - که از کتاب و سنّت همهی اینها استفاده میشود - کاری است که همگان باید بکنند؛ کاری است که در طول زمان باید انجام گیرد. تولید فکر در هر زمانی متناسب با نیاز آن زمان از این اقیانوس عظیم معارف ممکن است. یک روزی حرفهای مرحوم شهید مطهّری که مطرح میشد، به گوش بعضی ناآشنا میآمد. حرفهای شهید مطهّری، حرفهای دین بود؛ حرفهای قرآن بود؛ حرفهای اسلامی بود؛ اما بسیاری از کسانی که با دین و قرآن و اسلام هم سر و کار داشتند، با آن حرفها آشنایی نداشتند! در همهی زمانها این امکان برای متفکّران آگاه، قرآنشناسان، حدیثشناسان، آشنایان با شیوهی استنباط از قرآن و حدیث، آشنایان با معارف اسلامی و مطالبی که در قرآن و در حدیث اسلامی و در سنّت اسلامی هست، وجود دارد که اگر به نیاز زمانه آشنا باشند، سؤال زمانه را بدانند، درخواست بشریّت را بدانند، میتوانند سخن روز را از معارف اسلامی بیرون بیاورند. حرف نو همیشه وجود دارد؛ تولید فکر، تولید اندیشهی راهنما و راهگشا برای بشریّت.
شرط دوم، پرورش انسان است. حال در آنجایی که فکر و انسان باید تولید شود، ببینید نقشآفرینان چه کسانی هستند. این نقشآفرینان کسانی هستند که باید بتوانند افکار را هدایت کنند. این یک بُعد قضیه است. چون این راه جز با پای ایمان و نیروی ایمان و عشق طیشدنی نیست، باید کسانی باشند که بتوانند روح ایمان را در انسانها پرورش دهند. بدون شک مدیران جامعه جزو نقشآفرینانند؛ سیاستمداران جزو نقشآفرینانند؛ متفکّران و روشنفکران جزو نقشآفرینانند؛ آحاد مردم هر کدام به نحوی میتوانند در خور استعداد خود نقشآفرینی کنند؛ اما نقش علمای دین، نقش کسانی که در راه پرورش ایمان مردم از روش دین استفاده میکنند، یک نقش یگانه است؛ نقش منحصر به فرد است. مدیران جامعه هم برای اینکه بتوانند درست نقشآفرینی کنند، به علمای دین احتیاج دارند. سیاستمداران و فعّالان سیاسی در جامعه نیز همینطور. محیطهای گوناگون علمی و روشنفکری نیز همینطور. برقی از سخن یک عالمِ دینِ پارسا و زمانشناس ممکن است بجهد، ظلماتی را از دلی یا دلهایی بزداید؛ چقدر هدایتها به این ترتیب اتّفاق افتاده است. این نقش، نقش یگانه است. نقشآفرینی را به علمای دین منحصر نمیکنیم؛ اما جایگاه نقشآفرینی علمای دین را از همهی جایگاههای دیگر برجستهتر میبینیم؛ به این دلیل روشن که در این راه، اندیشهی دینی و ایمان دینی برای انسانها لازم است؛ تولید فکر اسلامی برای این راه ضروری و لازم است و اگر علمای دین سر صحنه نباشند، دیگری نمیتواند این کار را انجام دهد. البته عالم دین با آن شرایطی که نیاز به آن شرایط هست، ای بسا نتواند این نقش را ایفا کند؛ او هم اگر این شرایط را نداشته باشد، نخواهد توانست؛ که حالا من بعد در دنبالهی عرایضم مطالبی در این زمینه هم عرض خواهم کرد. البته در آحاد مردم هم نقشآفرینیِ دینی هست؛ از راه امر به معروف و نهی از منکر؛ از راه آمادهسازی خود برای اینکه در یک جایگاه نقشآفرین قرار گیرند.
وقتی نگاه میکنیم، حوزهی روحانیت و علمای دین، اگر با آن تربیتِ درست و در آن مدارجِ لازم پرورش پیدا کنند، نقششان نقش یگانه است. لذا امام بزرگوار ما الگویی برای علمای دین شد. اگر امام نمیبود، اگر نَفَس گرم او و منطق نیرومند و استوار او و ایستادگی او در این راه نمیبود و نمیتوانست مجموعه و منظومهی عظیمی از علمای دین را در این راه به حرکت بیندازد، یقیناً این حرکت عظیم ملت ایران اتّفاق نمیافتاد. هیچ حزب سیاسی، هیچ رجل سیاسی، هیچ رجل دانشگاهی، هیچ آدم اجتماعی معروف و محبوب امکان نداشت بتواند این اقیانوس عظیم ملت ایران را اینطور به تلاطم بیندازد و مردم را به خیابانها بکشاند. این فقط روحانیت بود و پیشواییِ امام بزرگوار ما با خصوصیاتی که او داشت؛ که اگر این خصوصیات را آن شخصیت عظیم هم نمیداشت، باز این کار به این آسانیها ممکن نبود. این نقش یک روحانی است که شرایط لازم را دارد و در زمانِ متناسب ظهور و بروز میکند و اینطور عظیم نقشآفرینی او در تاریخ و در جهان روشن و مسجّل میشود. این وضع روحانیت است. پس جایگاه روحانیت این است.
طلبهی جوان وقتی که وارد حوزهی علمیه میشود و درس حوزه را میخواند و برنامهی حوزه را عمل میکند، چشمش به این است که بتواند در این حرکت عظیم مردمی نقش بیافریند؛ نه لزوماً نقشی همانند نقش امام؛ نقشهای آگاهیبخش و هدایت کننده مثل نقش پیامبران. آنقدر آدمسازی و پرورش انسانهای والا و باایمان مهم است که اگر یک روحانی همّت خود را صرف کند و در طول زمان بتواند تعدادی انسانِ مناسب و استوار را بسازد، کار بزرگی را انجام داده است. طلبهی جوان و فاضل جوان به فکر آن است که در این حرکت عظیم مردمی، در این خطّ مستقیمی که نظام الهی و اسلامی به سمت آن سرانجامِ بسیار درخشان و بزرگ خود حرکت میکند، بتواند نقش ایفا کند و این حرکت را حتمیّت و تسهیل ببخشد. البته امروز نظام اسلامی با چالشهای بزرگی مواجه است. اگر این چالشها شناخته نشود، اگر معارضهها دانسته نشود - چه معارضههای ممکن، چه معارضههای واقع و موجود - نمیتوان درست نقش ایفا کرد؛ نمیشود واقعیت را فهمید و با آن مواجه شد. پس مسألهی بعدی این است که چالشهای کنونی نظام چیست؟
شرط اوّلِ کسی که میخواهد در این راه حرکت کند، این است که بداند با چه کمینها و موانعی روبهرو خواهد شد؛ خودش را آماده کند. «العالم بزمانه لا تهجم علیه اللّوابس». عالمِ به زمان فقط این نیست که انسان با تعدادی از مردم ارتباط دوستانه داشته باشد، یا خبرهایی از اینجا و آنجا به گوش او برسد. عالمِ به زمان کسی است که بداند در کجای دنیا زندگی میکند؛ صفبندیهای مقابل او چیست؛ انگیزههای مخالفت با او کدام است؛ طرحهایی که این انگیزهها به وسیلهی آنها تحقّق پیدا میکند، چیست؟ این عالم ِ به زمان است. البته این مخالفتها و این دشمنیها هرگز دشمنی با شخص نیست؛ اما شخص باید بداند کجا قرار دارد و نظام او و راه او و اهداف او با چه چیزی مواجه است.۱۳۷۹/۰۷/۱۴
بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه
85. حوزهی علمیهی روحانیت و در رأس، حوزهی قم و سپس حوزهی شهرستانها - از شهرستانهای بزرگ تا شهرهای کوچک - در قبال چنین چالشهایی قرار گرفتهاند. شما هستید - یعنی حوزهی دین، حوزهی علمیه و حوزهی روحانیت - که میخواهید بنای شامخ تمدّن اسلامی را بالا ببرید و استوار کنید؛ چراغ هدایت اسلام را در منارهی بلند نظام اسلامی به درخشش درآورید و انسانها را هدایت کنید - یعنی کاری که همهی پیغمبران برای آن آمدند - و آنها را به صراط مستقیم الهی و جادهی اصلی الهی - سبیل اعظم و صراط اقوم - نزدیک کنید. حوزه با این چالشها مواجه است؛ با این هدف حرکت میکند. حال شما ببینید حوزهی علمیه چگونه باید باشد و چه کار باید بکند؟ واجبات این حوزه چیست؟
اگر هیچ چیز هم بنده به عنوان آنچه که تصوّر میکنم برای حوزهها لازم است، عرض نکنم، این موقعیتِ حسّاس که تبیین شد، این هدف بلند که ترسیم شد، این معارضهها و چالشهایی که در پیش روی نظام اسلامی هست و بیان شد، اقتضائاتی دارد که با توجّهی میشود این اقتضائات را دانست.۱۳۷۹/۰۷/۱۴
بیانات در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه
86. همانگونه که فلسفهی صدرایی - که خود او بحق آن را حکمت متعالیه نامیده - در هنگام پیدایش خود، نقطهی اوج فلسفه اسلامی تا زمان او و ضربهیی قاطع بر حملات تخریبی مشککان و فلسفهستیزان دورانهای میانهی اسلامی بوده است، امروزه پس از بهرهگیری چهارصدساله از تنقیح و تحقیق برجستگان علوم عقلی، و نقد و تبیین و تکمیل در حوزههای فلسفه، و ورز یافتن با دست توانای فلاسفهی نامدار حوزههای علمی بویژه در اصفهان و تهران و خراسان، نه تنها استحکام بلکه شادابی و سرزندگی مضاعفی گرفته و میتواند در جایگاه شایستهی خود در بنای فرهنگ و تمدن، بایستد و چون خورشیدی در ذهن انسانها بدرخشد و فضای ذهنی را تابناک سازد.
مکتب فلسفی صدرالمتالهین همچون همه فلسفهها در محدودهی ملیت و جغرافیا نمیگنجد و متعلق به همهی انسانها و جامعهها است. همواره همه بشریت به یک چهارچوب و استخوانبندی متقن عقلایی برای فهم و تفسیر هستی نیازمندند.
هیچ فرهنگ و تمدنی بدون چنین پایهی مستحکم و قابل قبولی نمیتواند بشریت را به فلاح و استقامت و طمأنینهی روحی برساند و زندگی او را از هدفی متعالی برخوردار سازد . و چنین است که به گمان ما فلسفهی اسلامی بویژه در اسلوب و محتوای حکمت صدرایی ، جای خالی خویش را در اندیشهی انسان این روزگار میجوید و سر انجام آن را خواهد یافت و در آن پابرجا خواهد گشت.۱۳۷۸/۰۳/۰۱
پیام به کنگره بزرگداشت ملاصدرا
87. این کشور باید ساخته شود، این کشور باید پیش برود. این ملت بزرگ بایستی استعدادهایش شکوفا گردد؛ بایستی در دنیا بدرخشد و بالاخره آن تمدّن عظیم اسلامی را در مقابل چشم جهانیان بگذارد و نشان دهد. ما هنوز اوّل راه هستیم. ما در ابتدای راهیم. انقلاب، موانع را برداشت، ما را به راه انداخت و ما راه افتادیم. هنوز اوایل راهیم؛ هنوز وقت آن نیست که به مسائل جزئی بپردازیم و عیوب کوچک را در هم بزرگ کنیم.۱۳۷۷/۰۱/۲۷
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
88. ما در تمدّن اسلامی و در نظام مقدّس جمهوری اسلامی که به سمت آن تمدّن حرکت میکند، این را هدف گرفتهایم که دانش را همراه با معنویّت پیش ببریم. اینکه میبینید دنیای غرب نسبت به پایبندی ما به معنویّت، حسّاس است؛ بر دینداری ما اسم تعصّب و تحجّر میگذارد و علاقهمندی ما به مبانی اخلاقی و انسانیت را مخالفت با حقوق بشر قلمداد میکند، به خاطر آن است که این روش، ضدّ روش آنهاست. آنها علم را پیش بردند البته کار مهمّ و بزرگی بود اما جدای از اخلاق و معنویّت بود و شد آنچه که شد. ما میخواهیم علم با اخلاق پیش برود. دانشگاه همچنان که مرکز علم است، مرکز دین و معنویّت هم باشد. متخرّجِ دانشگاههای کشور، مثل متخرّجِ حوزههای علمیه، دیندار بیرون بیاید. این، آن چیزی است که آنها نمیپسندند و نمیخواهند. به همین خاطر، سالهاست که با انواع تهمتها، به جمهوری اسلامی تهمت میزنند. این تهمتها آنقدر مکرّر شده که برای شنوندگان تهوّعآور است! جمهوری اسلامی را به تعصّب و تحجّر و به قول خودشان بنیادگرایی، یعنی خشکی بیحدّ و اندازهای که هیچ انعطافی در آن نیست، متّهم میکنند! اسلام را اینگونه معرفی میکنند؛ در حالی که خشکی آنجاست، زندگی دور از معنویّت و عطوفت و رحمت و انسانیّت آنجاست که حتّی محیط گرم خانواده هم قادر نیست کودکان را در خود نگهدارد.۱۳۷۶/۰۶/۱۹
بیانات در دیدار جمعی از پرستاران
89. هرجا دیدید که دشمنی زورگویی میکند، در مقابل او بایستید. این، وظیفهی آحاد مردم، دولتمردان، نمایندگان مردم و کسانی است که این مملکت مسئولیتی را به آنها سپرده است. در مقابل دشمن متجاوز، در مقابل زورگوی ظالم، در مقابل استکباری که امروز بر ارزشهای الهی و معنوی طغیان کرده است که مظهرش هم دولت طاغوت و طغیانگر امریکاست کوتاه نیایید. قدرتهای مادّی، هیچ غلطی نمیتوانند بکنند. با ملتی که ایستاده و به نیروی خود تکیه کرده است، هیچ کاری نمیتوانند بکنند. همهی راهها به روی آنها بسته است.
اگر سختگیری کنند، آنها ضرر میکنند. اگر فشار وارد بیاورند، آنها ضرر میکنند. اگر حمله کنند، آنها ضرر میکنند؛ چون جوهر ایستادگی و مقاومت در یک ملت، جوهر نفیس و گرانقدری است. با همین جوهر است که ملت ایران به فضل پروردگار، با هدایت الهی، با کمکهای معنوی غیبی و با ادعیهی زاکیه و هدایتهای معنوی ولی اللّه الاعظم أرواحنا فداه خواهد توانست تمدّن اسلامی را بار دیگر در عالم سر بلند کند و کاخ باعظمت تمدّن اسلامی را برافراشته نماید. این، آیندهی قطعی شماست. جوانان، خودشان را برای این حرکت عظیم آماده کنند. نیروهای مؤمن و مخلص، این را هدف قرار دهند.۱۳۷۶/۰۵/۲۹
بیانات در دیدار جمعی از ایثارگران و خانوادههای شهدا
90. دنیایی که با تعلیمات ارزشمند پیامبران الهی و با آیات نورانی خدای متعال، برای بشر آراسته و منوّر شده است، دنیای شایستهی انسان است. دنیایی که در آن، هم آبادی و رفاه و پیشرفت علمی و پیشرفت صنعتی هست و هم اقتدار سیاسی و تعالی معنوی وجود دارد. دنیایی که در آن، انسانها کنار یکدیگر احساس آرامش و امنیت و اطمینان میکنند و انسانیت در آن شکوفاست؛ چیزی که در دنیای ساختهی تمدن مادّی وجود ندارد؛ چون در دنیای مادّیگری، انسانها مثل گرگها باید از هم بترسند. ملت ایران مصمّم است که چنین دنیایی را هم از جنبهی مادّی و هم از جنبهی معنوی، برای خود به وجود آوَرد و بسازد. این، یک مبارزهی طولانی و بلند مدّت است. آنهایی که میکوشند این طور وانمود کنند که ملت یا دولت جمهوری اسلامی ایران، در پی آن است که به آن کشور، به آن دولت، به آن مرز جغرافیایی تجاوز کند، اشتباه نکنند. ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران، برای بنای این کشور و پیشرفت این جامعه، هزاران کار بزرگ و درخشان پیش پای خود دارند که آنها را از پرداختن به چنین کارهایی بازمیدارد. امروز بحمد اللّه کاروان علم و تمدّن اسلامی تمدّنی که میتواند به دنیا خدمت کند در این کشور به راه افتاده است.۱۳۷۶/۰۲/۰۳
بیانات در دیدار نیروهای حاضر در مانور طریقالقدس
91. ملت عزیز ما و شما عزیزان باید این فرصتی را که خدای متعال در اختیارتان گذاشته است قدر بدانید. این اقبالی که دلهای شما به سوی خدا و معنویت و ذکر و خشوع و توجّه و تضرّع دارد، خیلی باارزش است. این، همان عامل است که یک روز اسلام را از یک جمع محدود غریب به یک تمدّن عظیم جهانی تبدیل کرد و این تمدّن، قرنها- لااقل در چند قرن از قرون اولیّه- دنیا را اداره کرد و امروز هم دنیا، مدیون تمدّن اسلامی است. توجّه به خدا و توجّه به معنویت، باعث تکوینِ چنین تمدّنی شد، و الّا با انگیزهها و تلاشهای مادّی، چنین تمدّن ماندگاری به وجود نمیآمد.بههرحال، ملت عزیز ما و شما عزیزان باید این فرصتی را که خدای متعال در اختیارتان گذاشته است قدر بدانید. این اقبالی که دلهای شما به سوی خدا و معنویت و ذکر و خشوع و توجّه و تضرّع دارد، خیلی باارزش است. این، همان عامل است که یک روز اسلام را از یک جمع محدود غریب به یک تمدّن عظیم جهانی تبدیل کرد و این تمدّن، قرنها- لااقل در چند قرن از قرون اولیّه- دنیا را اداره کرد و امروز هم دنیا، مدیون تمدّن اسلامی است. توجّه به خدا و توجّه به معنویت، باعث تکوینِ چنین تمدّنی شد، و الّا با انگیزهها و تلاشهای مادّی، چنین تمدّن ماندگاری به وجود نمیآمد.۱۳۷۵/۱۱/۲۱
بیانات در دیدار کارگزاران نظام
92. قضیه بنای یک نظام و تمدّن اسلامی و یک تاریخ جدید، قضیّهای جدّی است. آن را جدّی بگیرید. یک وقت در کشوری، یکی کودتا میکند و نظامی بر سرِکار میآید. آن نظام، چند صباحی هست؛ بعد هم میرود - یا یکی دیگر از او تحویل میگیرد - و همه چیز به حال اوّل برمیگردد. یک وقت قضیه اینگونه است و این همه نقل ندارد. آنچه در ایران اتّفاق افتاد، مسأله یک حرکت عظیم در مقیاس جهانی است. ما البتّه یک ملّتیم؛ مرزهایمان هم، مرزهای محدودی است. بیرون از این مرزها هم کاری نداریم. به این نکته توجّه داشته باشید. تلاش و فعالیت ما در داخل مرزهای خودمان است. اما این انقلاب، محدود به این مرزها نیست. این پیام یک پیام جهانی بود. دلیلش چیست؟ دلیل، این است که وقتی ملّت ایران و رهبر عظیمالشّأن ما - امام بزرگوار - این کار را انجام دادند، مسلمانان در هر جای دنیا که بودند، احساس کردند نوروز آنهاست. روز نوِ آنها آغاز شد؛ با اینکه به آنها ربطی نداشت. در همه جای دنیا احساس کردند مقطع جدیدی در تاریخشان بهوجود آمد. این را ما از نزدیک دیدیم. خودِ من این واقعیّت را در طول سالهای گذشته در کشورهای دیگر از نزدیک لمس کردهام و از دهها زبان دیگر هم شنیدهام. اینها روایت و حدس و تحلیل نیست؛ واقعیّات است. هر کسی، هر مسلمانی، هر جای دنیا بود، وقتی این انقلاب پیروز شد، وقتی امام در صحنه ظاهر شدند، وقتی پرچم اسلام و لاالهالّااللَّه بالا رفت، احساس کرد که پیروز شده است. از این خیل عظیم یک میلیاردی در سراسر دنیا، بعضی این احساس را تداوم دادند، دنبالش راه افتادند و مبارزه کردند؛ شد همین حوادثی که در کشورهای گوناگون بهوسیله نهضتهای اسلامی راه افتاد. بعضی هم رها کردند. اگرچه ما در مرزهای خودمان هستیم و به بیرون مرزها کاری نداریم، اما این پیام، پیام بینالمللی و جهانی است. امروز هم اینجا، بارِ آن روی دوش شماست. تا بهحال هم، ملّت ایران کار خودش را به بهترین وجهی انجام داده است. آن جنگ بود؛ آن بعد از جنگ است تا امروز؛ این محیط دانشگاهی ماست؛ این محیط فعّالیتهای سازندگی و اقتصادی ماست؛ این دولت ماست؛ این ملّت ماست و این، حضور در صحنه است. در همه جا، ملّت ایران حضوری شایسته از خود نشان داده است. البته تبلیغات میکنند و حرفهایی هم میزنند مبنی بر اینکه سازندگی چنین شد، برنامهها فلان شد و سیاستها غلط از آب درآمد. اما اینها حرفهای دشمن است. اینها را گوش نکنید. واقعیّت غیر از این است. واقعیت این است که ملّت ایران توانسته است در همه صحنهها پیش برود، مانعها را بشکافد، قدم بردارد و جلو برود؛ هم در صحنه علم و هم در صحنه معنویّت. هم در صحنه دین، هم در صحنه اخلاق. هم در صحنه اقتصاد، هم در صحنه نیروی مسلّح و غیره و غیره و غیره. البته ممکن است به قدری که توقّع داشتیم، نشده باشد؛ اما از آنی که دیگران خیال میکردند، بسیار بیشتر شده است. آینده هم، آینده روشنی است. به برکت اسلام، آینده این انقلاب، آینده این نظام و آینده این کشور، آیندهای بسیار روشن و درخشان است. آنی که باید این آینده را شکل دهد، عمدتاً شما جوانان هستید. اوّلاً با عمل، ایمان اسلامی را در خودتان تعمیق کنید که این اساس کار است. ایمان هم یک موضوع کتابی و ذهنی نیست. ایمان، در عمل تقویت پیدا میکند. انسان، خدا را در میدانِ مجاهدتِ برای خدا، بهتر میبیند. این مجاهدت هم، سنگرهای مختلفی دارد که سنگر علم و سازندگی از آن جمله است. البته با تقوا و با تضرّع پیش خدای متعال و با انجام عبادات و اجتناب از محرّمات. پس، اوّل ایمان اسلامی است.۱۳۷۳/۰۸/۱۱
بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان
93. یاد امام، یاد پیشروان انقلاب، یاد شهدای بزرگوار و یاد صحنههای پرشور انقلاب و جنگ تحمیلی را چه در دانشگاه، چه در حوزه و چه در محیطهای کار و زندگی، زنده نگهدارید. اگر این شد، به فضل پروردگار در طول سالهای آینده و دهها سال آینده، چنان بنای تمدّن رفیعی در اینجا و بسی جاهای دیگر، شالودهریزی خواهد شد و چنان عظمتی از اسلام و مسلمین آشکار خواهد شد که دیگر حقیقت و واقعیّتی برای استکبار جهانی باقی نخواهد ماند و دیگر استکباری وجود نخواهد داشت.۱۳۷۳/۰۸/۱۱
بیانات در دیدار جمعی از دانشآموزان و دانشجویان
94. پدیدهای در تاریخ اتّفاق افتاده که اگر ما بخواهیم آن را براساس معادلات معمولیِ تاریخی حل کنیم، حلّ آن محال است و آن اینکه، ملتی که در دورانی از اوّلیّات تمدّن بشری محروم بوده، بنایی را پیریزی کرده که بزرگترین تمدّنهای بشری را به وجود آورده و آن، نهضت اسلامی است. تمدّن را چه کسانی به وجود میآورند؟ تمدّن یونان و رُم قدیم، که اروپای امروز در اواخر قرن بیستم هنوز به آن مینازد و در تاریخ و تفسیرهای علمی خود، آن را به رخ همه میکشد، هر قدمش مترتّب بر قدمهای قبلی بوده است. مگر یک تمدّن عظیم، همینطوری از یک کویر میجوشد؟! مگر چنین چیزی ممکن است؟! اما در مورد اسلام، چنین شد. عدّهای که حتّی سوادِ خواندن نداشتند؛ چه رسد به اینکه سواد داشتن به خواندن کتابهای گوناگون و به پیدا کردن نظر علمی منتهی شود و بعد این نظر علمی در مسابقهی بین نظرات علمیِ بشر رتبهی بالاتر را پیدا کند، تمدّنی عظیم را پیریزی کردند. لذا، ببینید که اینها چه راههایی طولانی هستند!
چطور ممکن است که ملت و جامعهای این راهها را طی کند و بعد از آنکه نظرات علمی او در همهی مسائل بر نظرات علمی مدرن درجهی یک دنیا تسلّط پیدا کرد، به سودِ خود، تمدّنهای دیگر را حذف کند و تمدّن منحصر گردد؟! ملت عربستان نه تنها نظرات علمی برجستهتری نداشت، بلکه اصلًا نظر علمی نداشت. اصلًا علم و سواد نداشت. آنگاه، چنین جمعیتی، در طول ده سال حیات مبارک پیغمبر، بعد از هجرت و در دوران حکومت، پایههای مدنیّتی را چید که آن مدنیّت چند صد سال دنیا را اداره کرد و تمام مدنیّتهای دنیا را تحت تأثیر قرار داد. در آن قرون- قرون سوم و چهارم و پنجم و ششم میلادی- تمدّن غربی تمدّن برتر بود؛ تمدّن شرقی منقرض شده بود و تمدّن ایرانی هم در واقع چیزی نبود. ولی میبینیم که تمدّن اسلامی، آن تمدّن برترِ غربی را از بین برد. بدین معنا که تمدّن غربی در مقابل این تمدّن منقرض شد؛ مثل ستاره که با آمدن خورشید دیگر نور ندارد، یا مثل ماه که با آمدن خورشید و طلوع روز دیگر هیچ است و یا مثل یک طبیب ابتداییِ تجربی که با آمدن یک متخصّص درجهی اوّل با چند عنوان دکترای فوق تخصّص، اصلًا پُررویی است که بگوید «کسی به من مراجعه کند.» وقتیکه تمدّن اسلامی آمد، چنین شد. این یک واقعیت است که همه چیز اروپا در مقابل تمدّن اسلامی رنگ باخت و این تا قرنهای چهارم و پنجم و ششم هجری هم ادامه داشت. البته بعد از این، تمدّن اسلامی سالها تنزّل کرد تا به دوران رنسانس رسید. بعد از این، تمدّن غربی دوباره شروع به اوج گرفتن کرد. منتها تمدّن غرب، در تمام آن سالهای بعد از غلبهی تمدّن اسلامی، مشغول تغذیه از این تمدّن بوده است. به کتابها و منابع آن زمان نگاه کنید! برجستهترین دانشمندان، دانشمندانی بودند که میتوانستند با آثار اسلامی سروکار داشته باشند و از آنها چیزی بفهمند و آنها را ترجمه کنند.
حال سؤال اصلی این است که این تمدّن اسلامی چگونه به وجود آمد؟ برخی میگویند از آثار ایران گرفتند و برخی معتقدند که از آثار روم گرفتند.
اما این حرفها، حرفهای جاهلانه و بچگانه است. حال فرض کنیم که ده عنوان کتاب از جایی ترجمه کردند، آیا با این ده عنوان کتاب، تمدّن درست میشود؟ آیا تمدّن اسلامی با ترجمهی آثار یونانی و رومی و هندی درست شد؟ نه. جوهر تمدّن اسلامی، از درون خودش بود. البته تمدّن زنده، از دیگران هم استفاده میکند. سؤال این است که این دنیای آباد؛ این به کار گرفتن علم؛ این کشف حقایق درجهی یک عالمِ وجود- همین عالم مادّه- که بهوسیلهی مسلمین به وجود آمد؛ این استخدام اندیشهها و فکرها و ذهنها و فعّالیتهای عظیم علمی و به وجود آوردن دانشگاههای عظیم آن روز در مقیاس جهانی؛ پدید آوردن دهها کشور ثروتمند و مقتدر در آن روزگار و یک قدرت سیاسی بینظیر در طول تاریخ، از کجا به وجود آمد؟ شما در طول تاریخ، قدرتی را جز قدرت سیاسی اسلام سراغ ندارید که از قلب اروپا تا قلب شبه قارّه، یک کشور واحد شده باشد و قدرت ماندگاری بر آن حکومت کند! دوران قرون وسطای اروپا، دوران جهالت و بدبختی برای اروپاست. اروپاییها قرون وسطی را «دوران سیاهی و تاریکی» مینامند. همان قرون وسطایی که در اروپا تاریکی و سیاهی بود، دوران تشعشع علم در کشورهای اسلامی، از جمله ایران است. اصلًا در بارهی قرن چهارم هجری- که دوران تشعشع علم است- کتابها نوشته و تحقیقها کردهاند. چنان قدرت سیاسی، چنان قدرت علمی، چنان دنیاآرایی، چنان کشورداری و چنان استخدام تمام نیروهای زنده و سازنده و فعّال بشری، بر اثر چه چیز به وجود آمد؟ بر اثر تعالیم اسلام. مسئله، فقط این است. اسلام یک درس را به مسلمین تعلیم کرد و آن درس هر روز که در بین مسلمین باشد، نتیجهاش درخشش و تلألؤ و علوّ معنوی و مادّی است. آن درس درسِ مجاهدتِ خالصانه و مخلصانه است. هرجا که مجاهدت خالصانه و مخلصانه باشد، نتیجهاش درخشش و تلألؤ خواهد بود. منتها مجاهدت خالصانه و مخلصانه، ممکن است برای خدا انجام گیرد، ممکن هم هست برای غیرِ خدا انجام گیرد. اگر برای خدا انجام گرفت، همیشگی، ماندگار و زایل ناشدنی است؛ اما اگر برای غیرِ خدا انجام گرفت، ماندگار نیست. ممکن است یکی عاشق کسی باشد؛ خالص و مخلص برای او حرکتی را انجام دهد. یا عاشق میهنِ خود باشد؛ خالص و مخلص برای میهنش حرکتی را انجام دهد. اینها ماندگار نیست و تا وقتی است که این هیجان و احساس در او باشد. به مجرّد اینکه احساس او یکذرّه سرد شد، چشمش باز میشود و به خود میگوید که آیا من بروم بمیرم تا فلانکس بخورد گردنش کلفت شود؟! اما اگر برای خدا باشد، اینطور نیست. هر قدر دقّت عقلانی انسان بیشتر شد، مجاهدتش بیشتر خواهد شد. برای اینکه میداند «ما عندکم ینفد و ما عند الله باق»؛ آنچه که برای خدا دادیم میماند.
بزغالهای را خدمت پیغمبر اکرم آوردند. ذبح کرد و فرمود: «هرکس گوشت میخواهد بیاید.» فقرای مدینه به سوی خانهی پیغمبر به راه افتادند. پیغمبر به هرکدام یکتکّه داد. بعد که همه رفتند، فقط یک کتفِ آن مانده بود. یکی از زنان پیغمبر عرض کرد: «یا رسول الله! بزغالهای به این بزرگی رفت؛ همین کتفش ماند!؟» پیغمبر فرمود: «همهاش ماند؛ فقط همین کتفش است که میرود.» یعنی میخوریم، از بین میرود و تمام میشود؛ امّا آنچه که دادیم میمانَد. این، حسابِ دودوتاچهارتاست. وقتی کار برای خدا باشد، هر قدر عقلِ انسان بیشتر و تیزتر باشد، فداکاری او بیشتر خواهد شد؛ چون میداند که این همه عمر گذراندن، در دنیا تلاش کردن، عرق ریختن، فکر کردن، دویدن، پول بهدست آوردن و کیف و عیش کردن، از بین میرود. هرچه کام بیشتر باشد، ناکامی بیشتر میشود. همین است که:
کفّارهی شرابخواریهای بیحساب
هشیار در میانهی مستان نشستن است
انسان هرچه بیشتر لذّت ببرد، آن وقت که لذت از دست او رفت، حسرتش بیشتر است. اما آن لحظهای که شما علیالعجاله از جانتان گذشتید؛ برای اینکه گُردانتان ممکن بود در محاصره واقع شود، بلند شدید، خواب نصف شب را زدید، دویدید، خودتان را به قرارگاه رساندید، خبر را- چون بیسیم هم نبود- با زبان رساندید و نیرو آمد و یک گُردان نجات پیدا کرد، آن نیم ساعت شما ماند، ماندگار شد و دیگر تمام شدنی نیست. این نیم ساعت چقدر قیمت دارد! قرنها خواهد گذشت، اما از آن نیم ساعت شما، مثل الماس، چیزی کم نخواهد شد. حال اگر شما صدتا از این نیم ساعتها داشته باشید، ببینید چقدر قیمت دارد! این، کار برای خداست. هیچ عاملی نمیتواند کاری را که شما برای خدا کردید از بین ببرد. فقط یک عامل میتواند و آن خودِ شما هستید.
خدای متعال به انسان توان و نیروی کمی نداده است. این توان را هم به انسان داده است که همهی کارهای خوبِ خودش را خراب کند. اما غیر از خودِ شما، احدی قادر نیست که کار و لحظهی خوبی را که شما در راه خدا صرف کردهاید، از بین ببرد. ببینید کار برای خدا چقدر قیمت دارد! این را اسلام به مسلمین یاد داد. حال شما فکر میکنید دانشمندی که چنین عقیدهای دارد، آیا یکلحظه از کار دست خواهد کشید و به بهانهی نداشتن حقوق و خانه و سایر امکانات، کوتاهی خواهد کرد؟ همهی دانشمندان معروف غربی که در این چهارصد سال اخیر غرب توانستهاند کارهای بزرگی بکنند، با چنین روحیهای توانستهاند به این پیشرفتهای علمی نائل شوند؛ یعنی با روحیهی عشق به کاری که میخواهند انجام دهند.
اگر انسان راهِ خدا را پیدا کرد و یاد گرفت که چگونه کار را برای خدا انجام دهد، آن وقت میبینید که این عشق به کار، چقدر کار را آسان خواهد کرد. تمدّن اسلامی، اینگونه به وجود آمد: معمارش وقتی میخواهد بنایی را طرّاحی کند، همینگونه است. عملهاش وقتی خشتها را روی هم میگذارد، همینطور است. فرماندهاش وقتی در قرارگاه اصلی نشسته، همینطور است. سربازش وقتی در خط مقدّم حرکت میکند، همینطور است. سنگرساز بیسنگرش همینطور است. پاسدار و پاسبانِ کوچه و خیابانش که کشیک میدهد، همینطور است. عالِمِ دینیاش در درس، همینطور است. حاکمِ سیاسیاش، در جایی که نشسته و میخواهد تصمیم سیاسی بگیرد، همینطور است. خلاصه، همه برای خدا کار میکنند. آیا چنین ملت و کشوری، از لحاظ زندگی عقب خواهد افتاد؟! آیا چنین ملت و کشوری، اندکی ذلّت و اهانت در دنیا خواهد دید؟! آیا دیگر کسی جرأت میکند به چنین ملتی زور بگوید؟!۱۳۷۳/۰۶/۲۹
بیانات در دیدار فرماندهان سپاه